از لشکرت ای شاهِ شر و شور چه مانده ست؟!
جز چند نوازنده ی شیپور چه مانده ست؟
از مطرب و رقاصه و خواننده ی بزمَت
جز چند صدای دهل از دور چه مانده ست؟
از گلّه ی خونخوارِ جهانخوار و شبانش
جز وق وقِ یک پیره سگ بور چه مانده ست؟
نیشش که کشیدند و شاخش که شکستند
از دیوِ بجز دم زدن از زور چه مانده ست؟
ای آن که جهان در نظرت دهکده ای بود!
از شهر تو جز نامِ دِهی کور چه مانده ست؟
منشور حقوق بشر از ظلم تو پوسید
از آن بجز آب دهن مور چه مانده ست؟
دیدی که مکافات چه خاکی به سرت ریخت
حال از تو بجز پای لب گور چه مانده ست؟