همه را غیر تو ای کاش رها می کردم
کاش یک بار فقط کار بجا می کردم
پیش من بودی و من بودم و تو! می بایست
حَقِّ لب های تو را خوب ادا می کردم!
در من انگار کسی میل به آغوشت داشت
عقل می گفت حرام است و حیا می کردم
باید از جاده ی زیبای تنت می رفتم
راه را کاش که از چاه سوا می کردم
عطرت افتاد به جانم! تو نمی دانی که
در خیالم چه گذشته ست و چه ها می کردم!
دست من بود به خونخواهی عشقت بی شک
عقل را یک تنه از ریشه جدا می کردم
کاش پیچک شده بودم به تو می پیچیدم
جایش اما همه ی عمر صفا می کردم
هرچه باریدم و گفتم تو فقط خندیدی
داشتم سُفره ی دل پیش تو وا می کردم!
محمد فرخ طلب فومنی
از مجموعه غزل طُرّه های باد(نشر آنیما)
کانال اشعار
اینستاگرام