دو چشم سبز و صمیمی برای من نگران به عاشقانه ترین طرز عاشقان جهان دو دست گرم و دوتا شانه، آشنا و قوی! پناهگاه دو تا چشم قهوه ای جوان متین و ساکت و آرام می رسد از راه سلام می کند و باز هم دوباره همان صدای گرم و بم و مهربان و مردانه: «بیا برای پدر شعرهای تازه بخوان بخند و شادی کن، نازنین من اما مواظب گل من باش در مسیر زمان مواظب گل من باش، دختر خوبم! که شاخه اش نرود زیر پای رهگذران» دو روح مشترک و سبز: مادر و پدرم دو قلب پاک و صمیمی برای من نگران! پدر عزیزترین مرد شعرهای من است و عاشقانه ترین شعر شاعران جهان! نغمه مستشارنظامی