ماعدمهاییم ...
	محمدعلی شیوا
	غزلی دیگر از مجموعه در دست انتشار «زبور حیرت» در انتشارات پرنیان خیال
	 
	حیرتآلودِ عدم، خود را ز خود گم کردهایم
	خویش را بیگانهای از خود توهّم کردهایم
	 
	مسخِ خود بودیم، عمری در جنونِ عافیت
	گفتگو با غیر؟ نه، با خود تکلّم کردهایم
	 
	«ما عدمهاییم، هستیها نما»ی بیش و کم
	موج تزویری که بیجنبش تلاطم کردهایم
	 
	مسخِ افسونِ صداقت یکدو دم چون آفتاب
	صادقانه صبح کاذب را تبسّم کردهایم
	 
	غرق در جوشِ شرابِ وصل امّا وعدهای
	زاهدانه با خیالِ ساغر و خُم کردهایم
	 
	کی کسی پنداشت ما را ـ بسته احرامِ حیا ـ
	شبنمی با آبروی خود تیمّم کردهایم؟
	 
	با فریبِ هستی آلودیم «شیوا»! خویش را 
	خویش را آوارهی پندارِ مردم کردهایم
 
    
    
       تاریخ ارسال  :  
1394/12/9   در ساعت   :    18:5:39
      |  تعداد مشاهده این شعر : 
    
774
    
    
   
   
        متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.