باید که در گلزارها زنبور باشم
با هر گلی در شان شهدش جور باشم
سدی به نام پنجره هرگز نباید
مانع شود تا در مسیر نور باشم
باید پیِ گل دور دنیا را بگردم
حتی اگر از خانه عمری دور باشم
نوشی برای هر لب چون شهد گردم
نیشی برای هرچه چشم شور باشم
باید خودم خودجوش گلها را ببوسم
روزی مبادا لنگ یک دستور باشم!
گل را اگر روزی نبینم خاک بر من
بی ریشه ام گر مثل موش کور باشم