تا جذبه جنونت بر قلب من اسیر است
مصرع به مصرع دل هر واژه اش ضمیر است
من بال می گشایم، تا آسمان رویا
مرغ دلم همین جا، در این قفس اسیر است
دریا به ماهیانش جان می دهد دمادم
جان داده ام به صحرا، اینجا فقط کویر است
تا غافلم ز یادت ، سخت است روز هایم
از تار و پود نامت ، هر جمعه چون حریر است
دنبال واژه بودم، اینگونه هم سرودم:
کو شعر آفرینش ؟ او بر دلم امیر است
تنگ است صفحه دل، شعرم نشسته بر گل
گویا برای وصفش ، این واژه ها حقیر است
با این غزل به یادت ، یک روح تازه دارم
مصراع آخر این است: دل بی غمت فقیر است
زهرا علی بابایی
اللهم عجل لولیک الفرج علیه السلام