استاد ارجمند جناب خوش عمل عزیز
حضرتعالی نیز می دانید که همه ی شعر در عروض خلاصه نمی شود و شعر علاوه بر عروض مختصات دیگری نیز دارد که در دیدگاه های متفاوت متفاوت جلوه می کند اتفاقن نظری برای این شعر نوشتم و پاک کردم و عینن تذکر دادم که اگر وزن بیت اول درست میشد زیباتر می شد
من خود نیز غزلی باهمین ردیف دارم که البته جایی بعنوان شعر مستقل منتشر نکردم
از پریشانی موی تو خوشم می آید
از هوس کردن بوی تو خوشم می آید
سهم من از تو همین بوسه ی جانکاه نبود
از لپ مثل هلوی تو خوشم می آید
تو نفس می کشی و هر نفست یک غزل است
از رگ زیر گلوی تو خوشم می آید
شرجی آه تو با عشق برابر شده است
تازه از خصلت و خوی تو خوشم می آید
تو چه خوردی که لبت طعم گل رز می داد
بخدا از گل روی تو خوشم می آید
اما تفاوت غزل من با رباعی فوق در این است که این غزل مشکل عروضی ندارد اما آن رباعی تنها در دو واژه نگاه و سه گاه مشکل عروضی دارد
مثلن من اگر بودم می نوشتم
از نغمه جانکاه خوشم می آید
از اشک تو ای ماه خوشم می آید
.....
ارادتمند شما هستم استاد گرانقدر
محمد فرهمند
1394/10/22 در ساعت : 11:12:46
دوست عزیز و منتقد گرامی! که در باب شعریتِ سروده اینجانب نظر داده اند، آیا تا کنون درباب عوامل پدید آورنده شعر مطالعه نداشته و نام کتاب (موسیقی شعر) استاد شفیعی کدکنی را نشنیده اند که مجالی را برای مطالعه آن اختصاص دهند و آنگاه اجازه داوری در باب سروده دیگران را به خود بدهند؟! برای اثبات شعریت سروده اینجانب ترکیب (نغمه نگاه ) به تنهایی کافیست و وزن و قافیه و سایر امکانات ادبی موجود در آن را فعلا برای اثبات شعریت آن کنار می گذارم. آیا آرایه (حس آمیزی) به گوش منتقد گرانقدر ما نخورده است؟ و آیا گویاییِ واژه (آه) و (صدامعنایی)، تفسیر پذیری و ایجاز بی نهایت آن توجه این ادیب فاضل را جلب نکرده است؟ کما اینکه منتقد گرامی احتمالا شعر (زبان نگاه) رعدی آذرخشی را ندیده اند که آن شعر بی بدیل در این قطعه کوتاه در ترکیب (نغمه نگاه) تبلور یافته است(هر چند هنگام سرودن، شعر مذکور مد نظر اینجانب نبوده است) به عنوان معلم ادبیات منتقدین فاضل را به خواندن مقدمات نقد و تفسیر آثار ادبی از قبیل آثار استاد زرینکوب و استاد شفیعی کدکنی و دکتر پور نامداریان و ... دعوت کرده، فعلا متون و منابع لاتین را از حوزه پیشنهاد خود خارج می کنم.
|
حمید خصلتی
1394/10/23 در ساعت : 15:16:37
فرار به جلو راهی میان بر برای دفاع از سیاهه هایی به نام شعر دوست بزرگوارم در شعر سنتی آن هم یک رباعی با این طول وعرض که اگر ردیف طولانی خوشم آمد راآن بگیریم یک شیر بی یال ودم واشکم در مصراع اول می ماند که به گفته ی شما همان ترکیب فخیم ومعظم «نغمه ی نگاه »است. که به آفرینش که نه استفاده ی ناشیانه از یک ترکیب دست چندم ودستمالی شده ،مفتخر هستید.دوست عزیز وگرانقدرم.اصلا قصد سخیف گویی یا وهن ندارم ولی با بیان پر از گوشه وکنایه ی شما در دو نظر بالا راهی جز این نگذاشتید.دوست والامقام،هزار بار هم موسیقی شعر بخوانید ومیلیاردها حسامیزی پشت هم ردیف کنید وخالی از کیمیای شعر باشد راه را به بی راهه رفته اید.عزیز دل خودتان بگویید جر ترکیب نغمه ی نگاه در مصراع اول چه حرفی برای گفتن دارد.ممکن است بگویید نغمه ی نگاه به تنهایی خود عالمی است.من هم قبول دارم بزرگوار لازم میدانم در اینجا به یک ضرب المثل متوسل شوم ازشیخ محمد ابراهیم کرباسی کاخکی از مدرسین وحکمای بزرگ قرن سیزدهم حوزه علمیه اصفهان.ظریفی خدمت ایشان رسید وفرمود حضرت شیخ سوالی دارم، شیخ گفت سوالت رابگو.آن شخص دستش را درهواتکان داد وگفت اشکالی دارد حضرت شیخ؟فرمودند خیر.دوباره آن شخص تکانی به پاهایش داد وسوالش را دوباره پرسید وشیخ گفتند اشکالی ندارد.برای بارسوم ان شخص کمرش را تکانی داد وشیخ گفت اشکالی ندارد.بعد از تایید شیخ،آن شخص شروع به رقصی تمام عیار نمود وبعد پرسید پس چرا می گویید رقص اشکال دارد.شیخ فرمودند.در جزئیات هیچ اشکالی وجود نداشت ولی مرده شور این ترکیبت راببرد.عزیز استاد،آنچه شما تحویل مخاطب میدهدی به عنوان یک شعر،ترکیب زیبای نغمه ی حروف نیست بلکه یک کلیات است به نام مصراعی که جدا از خیال انگیزی باید موسیقی روانی نیز داشته باشد.آیا میتوانید از روانی مصراع اول دفاع کنید؟خوانش این ترکیب به تنهایی بسیار راحت وموزون استnaghmeye neghah اما در مصراع این اتفاق برایش می افتد:az nagmeye ne gaah khosham mi aayadیعنی مجبوریم به لطایف الحیل متوسل شویم وبه شیوه ای که گاه خوانندگان ترانه های سنتی بعضی حروف را کش میدهند تا باریتم ونوت موردنطرشان هماهنگ شود،مانیز باید همان بلا را به سر این ترکیب بیاوریم.صحبت از تاثیر متغیر های دیگری جز وزن در شعر کرده اید.لطف بفرمایید آن متغیرها را در مصراع های مختلف شعرتان نام ببرید تا این شاگردان موسیقی شعر نخوانده استفاده کنیم.حضرت استاد حتی به واژه ها نیز رحم نمی فرمایند.چگونه است که موسیقی شعر را می شناسید ولی در مورد جدا نویسی چیزی نشنیده اید که واژه عروضدانمان را با این هیبت مجبور به رقص در جمله می کنید.ممکن است بگوییم اینهاسهو قلم یا اشتباه تایپی است.قبول! اما این حقیر که سر تراشیده وقلندری نمی داند منتظر است تا از آموزش های عزیزان بدون فراربه جلوسود ببرد.
|
حمید خصلتی
1394/10/11 در ساعت : 18:3:54
سلام.با تایید اینکه شعر فقط عروض نیست ولی می خواهم بپرسم این نوشته چه جیزی جز عروض وان هم در قالب نظمی صرف دارد. وقتی نوشته ای جز نظم چیز دیگری ندارد وان هم ناقص است چیزی جز عروض نمی ماند.این گونه نوشته ها جز سیاه مشقی بیش نیستند واینکه عزیزی به جهت اصلاح اشکال وزنی ان تذکری می دهد بی شک لطف کرده است.
|