سلامی صمیمانه از من رسانید یاران صبا را
که آرد برایم غباری از آن مرقد باصفا را
غباری که خورشید گردون ندارد چو آن روشنایی
غباری که آرد به چشم ام درخشان ترین توتیا را
هلا! ای کبوتر! کبوتر! از این جا غریبانه مگذر
ببر نامه های دل من امام غریب آشنا را
دل ام نامه ای پاره پاره است به هر پاره اش صد شراره است
رسیدی چو بر بارگاه اش بیفشان جگرپاره ها را
به هر پاره اش چون زند دست شود شرحه شرحه دل ام مست
کند بر دل خسته پیوست امان نسخه های شفا را
الا ای امام غریبان! فروماندگان، بی نصیبان
فراموش ام اینک مگردان زمانی خدا را خدا را
به آیینگی دعوت ام کن خدایا شبی قسمت ام کن
به اشک ام بشویم ضریح علی بن موسی الرضا را
تو ای هدیه ی آسمانی! تو ای رحمت جاودانی!
بگیر ازسر مهربانی شبی دست های بقا را
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/7/9 در ساعت : 9:5:15
| تعداد مشاهده این شعر :
921
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.