فوران اشک
	 
	 
	 
	 او گفت  مرا ، لقمه به قد رِ دهنت نیست
	این پارچه هم رنگ و خط پیر هنت نیست
	 دانه نشدی  تا بشوی کِشته به دشتی
	   هیزم نشدی  مرحله ی سوختنت نیست
	 تا چند  نشینی  به خیالات و تَوَهُم
	   دلسوخته ی من دل من هم سخنت نیست
	 ای ساده ، به شیرینی شیرین  شده ای خام
	بازو  نزدی جوهره ی کو ه کنت نیست
	  عاشق  شده ای ،  هیچ ندانی و نفهمی
	 در عشق به جز مرگِ  بدون کفنت نیست
	ای کودک اندیشه ی  من فکر  نکردی
	 این نقش به جز نقشه ی بر هم زدنت  نیست
	 هر  لب، که  لب سازه ی  ساز  دهنی نیست    
	   گفتم که مرا قصد  عروسک شدنت نیست
	 اشکم فوران کرد نگاهم به زمین ریخت
	گفت ای گل من موسم پر پر شدنت نیست
	 
	 
	 
    
موضوعات  : 
    
       تاریخ ارسال  :  
1394/9/29   در ساعت   :    11:10:26
      |  تعداد مشاهده این شعر : 
    
595
    
    
   
   
        متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.