
	                                                                تقدیم به روح آزاده حضرت حُرّ بن یزید ریاحی
	  در بیابان تشنه   ای سردار، کرده ای راه کاروان را سد
	عشق را راه می زنی  و تو را رهزن عشق راه خواهد زد
	خیمه ای چند پیش روی تو نیست،راز تشویش در نگاه تو چیست؟
	با توام شیر عرصه ی پیکار!دست و پات از چه روی می لرزد
	هرکه ای میهمان بارانی، کاسه ی آب را بگیر و بنوش
	مثل این دشت تف گرفته ی خشک، نکنی دست آسمان  را رد
	اندکی صبر آه ای دریا ، جزر روح تو گرچه جانکاه است
	ماه با یک نگاه طوفانی  می کشاند تو را دوباره به  مد
	روبروی تو کیست؟جلوه ی او، وحده لا اله الّا هو 
	بازتاب خدا به روی زمین آینه دار پرتو سرمد                           
	کیست این در دل پریشانت؟نکند میوهی دل  زهرا(س)
	کیست این در نگاه لرزانت؟نکند نور دیده ی احمد(ص)
	بر  لبانت  شکست نجوایی: روسیاهم، شکسته ام، مولا!
	رخصتی ده که بشکند تیغم،  هیبت لشکر بهیمه و دد
	می وزد بر تن سیه کاران تند باد تو ای امیر ریاح!
	تیغ سرخ تو مست باده ی خون،بر سر کفر و کینه  می رقصد
	 سر خونین تو به دامن دوست، مرگ بر آستان عشق نکوست   
	رحمت حق بر آنکه حرّت خواند، میر احرار عشق تا به ابد...
 
    
موضوعات  : 
    
       تاریخ ارسال  :  
1390/7/8   در ساعت   :    20:17:5
      |  تعداد مشاهده این شعر : 
    
1788
    
    
   
   
        متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.