
تقدیم به روح آزاده حضرت حُرّ بن یزید ریاحی
در بیابان تشنه ای سردار، کرده ای راه کاروان را سد
عشق را راه می زنی و تو را رهزن عشق راه خواهد زد
خیمه ای چند پیش روی تو نیست،راز تشویش در نگاه تو چیست؟
با توام شیر عرصه ی پیکار!دست و پات از چه روی می لرزد
هرکه ای میهمان بارانی، کاسه ی آب را بگیر و بنوش
مثل این دشت تف گرفته ی خشک، نکنی دست آسمان را رد
اندکی صبر آه ای دریا ، جزر روح تو گرچه جانکاه است
ماه با یک نگاه طوفانی می کشاند تو را دوباره به مد
روبروی تو کیست؟جلوه ی او، وحده لا اله الّا هو
بازتاب خدا به روی زمین آینه دار پرتو سرمد
کیست این در دل پریشانت؟نکند میوهی دل زهرا(س)
کیست این در نگاه لرزانت؟نکند نور دیده ی احمد(ص)
بر لبانت شکست نجوایی: روسیاهم، شکسته ام، مولا!
رخصتی ده که بشکند تیغم، هیبت لشکر بهیمه و دد
می وزد بر تن سیه کاران تند باد تو ای امیر ریاح!
تیغ سرخ تو مست باده ی خون،بر سر کفر و کینه می رقصد
سر خونین تو به دامن دوست، مرگ بر آستان عشق نکوست
رحمت حق بر آنکه حرّت خواند، میر احرار عشق تا به ابد...
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/7/8 در ساعت : 20:17:5
| تعداد مشاهده این شعر :
1756
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.