ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



تهران همه چیز من گرفت از من ....
دل غرقه به خون و در تعب جان است
ســـر در دَوَران و دیـــــده گریان است

از حال من این زمــــان چه می پرسی
چون موی تو حـــال من پریشان است

در شکـــــوه ام از زمـانــــه ی غـــدّار
بسیـــــار شکایتـــــــــم ز دوران است

پـــا تا بــــه ســــرم چــو بید می لرزد
دریـــــای تفکّــــرم بـــــه طغیان است

کــــو اهل دلـــــی کجاســــت همرازی
کــــو بهره ور از فـروغ عرفان است

تــــا گویمش ای عــزیــــز ای همدرد
وی آن کــــه تو را نگاه درمان است

بنشین کـــه زبان بــه شکوه بگشایم
مجنونــــم و عقــــده ام فراوان است

تهـــــران همه چیز من گرفت از من
نفرین همه دم مرا به تهــــران است

کاش آنکه مرابه ری زکاشان خواند
میگفت که ری نه جای اسکان است

اینجا چه زیم کــــه مردمـــانــش را
بـــا همدیگــــر جفـــــا فراوان است

اینجا چه زیم کـــــه رادمــــردی را
آئین کمـــــال رو بـــه نقصان است

اینجا چه زیم کـــه هر طرف گرگی
بگشوده دهــــان و تیز دندان است

اینجا چه زیم کـه آب سیمرغ است
اینجا چه زیم کـــه کیمیا نان است

اینجا چه زیم کـــه کوی شمرانش
جولانگــه خولیان و شمران است

اینجا چه زیم کــــه شهروندش را
دربند مکان چـــو بند زندان است

اینجا چه زیم کــــه نغمه پردازش
عفریت خصال و زاغ الحان است

اینجا چه زیم کـــــه بی هنر مردم
در مصدر کار،شاد و خندان است

اینجا چه زیم کــه بی بصیرت را
خرمهره ردیف درّ غلتان است ...

اینک ز دیــــار نیستـــــی تهران
زی موطن خودروم که کاشان است

آنجا سخن از محبت و مهر است
آنجا سخن از وداد وایمان است

آنجا همــــــه مردمان خوبش را
کردار به طبــق نصّ قرآن است

آنجا نه خبــــر ز مکـــر مکّاران
آنجا نه اثر ز کیــد شیطان است

آنجا همه کوی و برزن و باغش
آکنده زعطر و بوی ریحان است

آنجا بروم که قمصرش چون خلد
زآوای خوش هزاردستــان است

سرچشمه ی فیــــن نقره پالایش
صد مرتبه به از آب حیوان است

آنجا بروم که رامــش روح است
آنجا بروم که راحـــت جان است

آنجا همه شاعــــــران فحلش را
باهم سخن ازصفا واحسان است

خوش گفت عزیزشاعری خوش گفت
کاشان دل وروح وجان ایران است

من یوســــــف پاکدامــــن مصری
کاشان به حقیقتم چــوکنعان است

زین مهلکه«خوش عمل»اگررستی
خوش باش که طالعت درخشان است.
                 
1362/12/8




کلمات کلیدی این مطلب :  بثّ الشکوایی از روزگار جوانی .... ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1394/9/6 در ساعت : 17:0:6   |  تعداد مشاهده این شعر :  844


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

حمید خصلتی
1394/9/17 در ساعت : 8:42:35
از زندان نای تا تهران:

شخصی به هزار غم گرفتارم
در هر نفسی به جان رسد کارم
بی‌زلت و بی‌گناه محبوسم
بی‌علت و بی‌سبب گرفتارم
در دام جفا شکسته مرغی‌ام
بر دانه نیوفتاده منقارم
خورده قسم اختران به پاداشم
بسته کمر آسمان به پیکارم
هر سال بلای چرخ مرسومم
هر روز عنای دهر ادرارم
بی‌تربیت طبیب رنجورم
بی‌تقویت علاج بیمارم
محبوسم و طالع است منحوسم
غمخوارم و اختر است خونخوارم
بوده نظر ستاره تاراجم
کرده ستم زمانه آزارم
امروز به غم فزونترم از دی
و امسال به نقد کمتر از پارم
با سلام بر استاد وشاعر گرانقدر جناب خوش عمل.با خواندن این شعر آنچه به دهن نزدیک می شود حبسیه ی زیبای مسعود سعد است با این تفاوت که او گویی اولین حبسیه سراست وآنچه اینجا دیده می شود اخرین حبسیه است.او از زندان نای و مرنج می نویسد وشما از زندان تهران.برایم بسیار جالب بود که با شعر شما یادی بشود از حبسیه وحبسیه سرایی وجالب تر اینکه تهران به زندان تشبیه شده است.وزن یکسان این شعر و حال وهوای نزدیک به هم هردو شعر قدرت تاثیر گذاری شعر شما را بیشتر کرده است. اگر چه برگشت به عقب وبهتر بگویم آرکاییسم در شعر حرکت بر لبه ی تیغ است اما انصافا در این شعر خوب جواب داده است.تعابیر وتصویر ها به گونه ای انتخاب شده اند که ناخودآگاه یک فضای بسته شبیه به زندان در ذهن تداعی میشود.
دل غرقه به خون و در تعب جان است
ســـر در دَوَران و دیـــــده گریان است

از حال من این زمــــان چه می پرسی
چون موی تو حـــال من پریشان است

در شکـــــوه ام از زمـانــــه ی غـــدّار
بسیـــــار شکایتـــــــــم ز دوران است
گفتن از دل غرقه خون و جان در تعب وچشم گریان در همان ابتدا درون گرایی را به مخاطب القا می کند ومخاطب به جای سیر در آفاق به تمرکز وسیر در انفس محدود می شود.فضای غم باری که با ابیات آغازین به وجود می آید جز زندان تصویری دیگر از تهران تداعی نمی کند
تهـــــران همه چیز من گرفت از من
نفرین همه دم مرا به تهــــران است
تهران که بر وزن زندان است نیز این بیت را یاد اور می شود از مسعود سعد:
زندان خدایگان که و من که
ناگه چه قضا نمود دیدارم؟!
یا:
اینجا چه زیم کــه بی بصیرت را
خرمهره ردیف درّ غلتان است ..
و از مسعود سعد:
محبوسم و طالع است منحوسم
غمخوارم و اختر است خونخوارم
بوده نظر ستاره تاراجم
کرده ستم زمانه آزارم
ونیز از جناب خوش عمل:
آنجا بروم که رامــش روح است
آنجا بروم که راحـــت جان است

آنجا همه شاعــــــران فحلش را
باهم سخن ازصفا واحسان است

ومسعود سعد در همین مضمون:
یاران گزیده داشتم روزی
امروز چه شد که نیست کس یارم؟
مسعود سعد از زندان می گوید وخوس عمل از تهران،مسعود سعد از یاران گزیده می گوید وخوش عمل از یاران کاشان.
با یک نگاه کلی به شعر نظر نگارنده این است که شاعر خوب از پس حبسیه ی تهران برآمده است هر چند آرکاییسم و در نتیجه زبان شعر قدری احساس غربت به مخاطب می دهد. مخاطب امروز چندان با فضایی اینگونه کنار نمی آید وممکن است شاعر را متهم به عدم توانایی در سرودن شعر موافق با زبان امروز کند.از شاعر به خاطر این حبسیه ممنونم.یاحق
عباس خوش عمل کاشانی
1394/9/17 در ساعت : 9:20:24
...درود بر جناب خصلتی عزیز.دستمریزاد....نکته ی جالبی که باید عرض کنم این است که ارادتمند قبل از سرودن شعر خود ، اصلا اثر مسعود سعد سلمان را ندیده بودم.یکی از اساتید انجمن ادبی صبای کاشان مثل شما از همین سروده ی حبسیه ی مسعود سعد یاد کرد و بعد من به دیوانش برای خواندن رجوع کردم.
محمدرضا جعفری
1394/9/6 در ساعت : 17:20:30
درود....................
کــــو اهل دلـــــی کجاســــت همرازی
مصطفی پورکریمی
1394/9/8 در ساعت : 13:11:32
سلام جناب استاد خوش عمل عزیز
شعر اعتراضی بسیار زیبایی بود
حضرتعالی هرکجا تشریف داشته باشید ،عصاره ی کاشان که نه ... مملکت شعر و شعور و عرفان اید سلامت و سعادتمند باشید
میثم گلواری (سپید)
1394/9/8 در ساعت : 1:4:48
عرض سلام واحترام استاد ارجمند

بسیار زیبا ... درود بیکران برشما
قلمتان مانا و عزتتان پایدار ...
اکرم بهرامچی
1394/9/10 در ساعت : 17:8:35
سی سال گذشته از چنین شعری
اینک بسرا که این به از آن است

تهران و تمام ساکنینش را
گر چوب زنی ، خطا و بطلان است

هر شهر پر از بدان و خوبان است
هر شهر پر از خطا و نقصان است

جغرافی ِ دل بجو که در آنجا
دنیای بصیرت است و عرفان است

استادی و روی چشم ما جایت
اینک بسرا ، چگونه تهران است؟؟؟؟؟؟


سلام استاد گرامی آقای خوش عمل گرامی
بداهه ای تقدیم به شما
صادق ایزدی گنابادی
1394/9/11 در ساعت : 15:36:20
محمدمهدی عبدالهی
1394/9/8 در ساعت : 12:19:52
سلام و عرض ادب استاد خوش عمل عزیز
درود بر شما
شاعر بمانید و برقرار
حمیدرضا اقبالدوست
1394/9/11 در ساعت : 17:45:37
فراوان درود استاد ارجمند. البته خدمات شما به اهالی شعر و ادب از تهران میسر شده است شاد و سلامت باشید
م. روحانی (نجوا کاشانی)
1394/9/6 در ساعت : 23:5:35
درود و دست مریزاد استاد خوش عمل عزیز
بسیار زیبا و دلنشین سروده اید
..........................
آغوش گشوده ایم و می گوییم
جان و دل ما تو را فراخوان است
طاهره تختی
1394/9/10 در ساعت : 14:23:26
سلام استاد... بسیار عالی
بازدید امروز : 32,070 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,196,381
logo-samandehi