تقدیم به ارواح پاک ومطهر جانباختگان کوی منا بویژه رفیق شفیقم شادروان حاج محمدرضا جلالی قاری قرآن و مداح باصفای اهل بیت عصمت و طهارت که در کوی منا به ملکوت اعلی پر کشیدند
ای کوی منا یوسف گمگشته ی ما کو
آنکو که شد ازچاه غم و غصه رها کو
آن زائر عاشق که برید از همه ناگاه
در معرکه سیراب شد از جام بلا کو
آنکو که دلی داشت پر از شور شهادت
همواره به تقدیر خدا بود رضا کو
آیا کسی از حاجی ما نیست خبردار
گوید به کجا رفت ، کجا رفت ،کجا کو
حیرت زده می پرسم ازاین داغ جگرسوز
آن زنده که شد کشته شمشیر جفا کو
یارب زکه پرسیم که آن یار گرامی
کز بار غمش قامت ما گشت دوتا کو
آن راهنوردی که در این ظلمت جانکاه
می گشت به یاران خودش راهنما کو
****
ای یار سفرکرده خدا پشت و پناهت
ما منتظرانیم و همه چشم به راهت
****
با هروله بردار برادر قدمت را
برخیز و بخوان نوحه کوچ ازحرمت را
چون دوش شنیدم خبر کوچ تو گفتم
چون دوش تحمل کند این بار غمت را
لب باز کن از راه رسیده ست محرم
دم گیر که یاران تو گیرند دمت را
اخلاق تو رفتار تو کردار تو خوش بود
باز آ نگرم در تو شکوه و عظمت را
هیهات که این رسم جهان گذران است
باید بگذاری بروی بیش و کمت را
تقدیر چه فرجام خوشی بر تو رقم زد
حسرت کشد ایام دم مغتنمت را
شایسته تو کوی منا بود بپاخیز
با هروله بردار برادر قدمت را
****
تا وعده دیدار دگر صبح قیامت
رو رو سفرت خوش بسلامت بسلامت
****
فریاد که آن ماه شب تار نیامد
آن روشنی محفل احرار نیامد
برگشت عزیزان سفر کرده به میهن
اندوه که آن یار وفادار نیامد
من منتظر آمدنش بودم و افسوس
شد در نظرم جمله جهان تار نیامد
بود آن خبری را که در آن بیم جدایی
هیهات که شد بر سرم آوار نیامد
یارب چه خزانی است به تقویم جلالی
آن گل که صفا داد به گلزار نیامد
آن یار که دفع غم من در کف او بود
با خیل غم و غصه به پیکار نیامد
گفتند که باور کنم این کوچ گران را
من کردم و دل بر سر اقرار نیامد
افسوس که آن یوسف گمگشته ما رفت
هیهات که آن گرمی بازار نیامد
افسوس که آن گلبن گلزار محبت
شد دستخوش خارجفاکار نیامد
کو صاحب آن حنجره گرم که می گفت
(ای اهل حرم میر و علمدارنیامد)
افراشته گردید علم های حسینی
آن مرثیه خوان شه ابرار نیامد
هیهات که آن دیده بیدارو سحر خیز
رخ تافت از این دیده خونبار نیامد
رو رو که جهان بهر تو تنگ است برادر
اینگوشه کمیت همه لنگ است برادر
شعر:علی شهودی- تبریز