همچو قايق بر لب دريا- هم آغوشم بشو
شبنمم زحمت بكش تو هم صدف پوشم بشو
گفته ها دارم ولي خاموش هستم روز و شب
ترجمان اين لب تنهاي خاموشم بشو
آتشي در سينه ام هر شب زبانه ميكشد
مرهمي از پونه ها بر خون پر جوشم بشو
خواب هاي من همه آشفته اند از بيم مرگ
تو بيا شادي بده - آوازه ي گوشم بشو
سينه ام ديگر ندارد طاقت هر تهمتي
نيش خوردم از زمانه تو بيا نوشم بشو
مجتبي اصغري فرزقي - مشهد
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/7/6 در ساعت : 9:33:5
| تعداد مشاهده این شعر :
1112
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.