ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



تو پرواز مرا ساکت نگاهی کن

.....................................................
تصوّر می کنم امشب دلم پرواز می خواهد

و در کابین خود همراز می خواهد !

دلم یک مشرقِ دیرینه می باشد

ولی افسوس

که من در بینِ این مردم

غریبی بی نوا هستم

میانِ مردم این شهر با سختی

به دنبالِ خدا هستم

چه من سادّه

چه من بدبخت می باشم

که با این رنج هایم

سخت دنبالِ عطا هستم

و از دستِ همین مردم نماهایِ زمانِ خود ،

چو دردی باز دنبالِ شفا هستم !

غریبی بی نوا در کوچه های شهرِ این مردم

و با عقلی که خود را باز می دارد

از این چشمان رنگارنگ ،

تو گوئی همچو یک درویش می باشم

و من عشقم

و با خطّ خوشم آواز می خوانم

که تا لبریزِ دل هایِ سراسر خوش

به اوجِ خویشتن باشم

و شاید هم

سزاوارِ همین احساسِ دردی کهنه می باشم

که چون محجوب

و در آثارِ این محبوب

و با این دردهایِ خویشتن مغلوب

گلاویزم !

ولی من هم سخن دارم

سخن با این همه مردم

که کوهی از فریب و حقه و نیرنگ می باشند

و در دامان شیطان ، خوب می خوابند

و از این افتخار خویش معروفند !

تو پرواز مرا ساکت نگاهی کن

که دیگر راهی از دستِ ستم ها نیست

و با سوزِ همین سختی ، مرا چیزی تصوّر نیست

ولی آهسته می گویم که آداب مسلمانی

میانِ توده ها گم گشته انگاری !

و من هرگز نمی خواهم

برایِ حالِ خود اینگونه مرهم را

و خود را داده ام چون بختِ بدبختم

بدست بادهای سردِ پائیزم

و من اینگونه تنهایم

و باید زود برگردم

و باید زود برگردم

و باید زود برگردم ....

................................................

محمدرضا جعفری – کربلا – مهر 1394

.................................................

کلمات کلیدی این مطلب :  تو پرواز مرا ، ساکت نگاهی کن ، محمدرضا جعفری ،

موضوعات :  اجتماعی ، آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1394/7/30 در ساعت : 6:13:2   |  تعداد مشاهده این شعر :  776


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

اله یار خادمیان
1394/7/30 در ساعت : 6:46:46
درود سلام بسیار زیبا و اثر گذار طیب الله
محمدرضا جعفری
1394/7/30 در ساعت : 12:26:25
درود استاد...........بسیار ممنونم................
زهرا محمودی
1394/7/30 در ساعت : 8:51:33
ما را به رسم رفاقت دعا کنید
محمدرضا جعفری
1394/7/30 در ساعت : 12:26:45
درود.............و بسیار ممنونم..........
صمد ذیفر
1394/7/30 در ساعت : 9:26:13
سلام
درود فراوان جناب جعفری عزیز
زیارت تان قبول و التماس دعا
حرف دل دلنشین تان بر دل نشست
❄««««::>❄<::»»»»::>❄<::««««::>❄
ولی آهسته می گویم که آداب مسلمانی
میانِ توده ها گم گشت و دیگر نیست
و من هرگز نمی خواهم
برایِ حالِ خود اینگونه مرهم را
و خود را داده ام چون بختِ بدبختم
بدست بادهای سردِ پائیزم
و من اینگونه تنهایم
و باید زود برگردم
❄««««::>❄<::»»»»::>❄<::««««::>❄
محمدرضا جعفری
1394/7/30 در ساعت : 12:28:7
درود استاد..........ممنونم از لطف حضورتان........اینجا دعاگوی همه شما هستم.........در پناه حق مستدام و پیروزباشید........
بازدید امروز : 8,208 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,172,519
logo-samandehi