دل
	 
	به چشم آبی و مســت تو دل سپرده دلم
	به دیده ،دیده دلم آنچه را شمـــرده دلم
	تمام ثانیه ها را کــــــــــــه آرزو دزدید
	رها ز قید تعلق ،به دل فشــــــرده دلم
	به زیر ضربه ی شــلاق چشم شهـلایت
	ببین چگونه نفس می کشد،نمرده دلم!
	بجز تلاطم و امواج سهمـگین و خروش
	بگو ، زآبی چشـمت ،چه بهره بـرده دلم؟
	مبند دیده بر این دل،که هرچه را گـفتی
	ز بار نقد و نصیحت ، کشَد به گرُده دلم
	به مرحمت ،نظری کن به تاب گیسـو، بین
	گره به گوشـه ی زلفت چگونه خورده دلم؟
	هر آنچـــه را که ز یاد تو غافـــلم دارد
	ز لوح دل همه می شوید و سترده دلم
	                                                    مصطفی معارف 31/6/90 تهران 
 
کلمات کلیدی این مطلب : 
دل  ،  
موضوعات  : 
    
       تاریخ ارسال  :  
1390/7/5   در ساعت   :    8:28:7
      |  تعداد مشاهده این شعر : 
    
927
    
    
   
   
        متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.