البته در کنار دو سلسلۀ چشتیه و سهروردیّه سلسلۀ قدرتمند دیگری نیز در هند و بخصوص در نواحی شمالی آن از جمله در کشمیر وجود دارد و آن سلسلة کبرویه منسوب به نجم الدین کبری است. کبرویّه در هند دارای دو شاخة مهم به نام های همدانیه و فردوسیه است. همدانیه منسوب به میرسیّد علی بن شهاب همدانی (متوفی 785) است . میرسیّدعلی همدانی خواهرزادۀ عارف و صوفی بزرگ ایرانی علاء الدولۀ سمنانی است که طی چند سفر به کشمیر سبب رواج کبرویّه در آنجا شد. نقش میرسید علی همدانی از حیث رواج زبان فارسی و فرهنگ ایرانی و هنر آن در کشمیر بی گمان سهمی انکارناشدنی و بسیار پررنگ و بیش از همه عارفان دیگر از هر نحله و دین و زبان بوده است. تا جایی که به همّت و تلاش این بزرگمرد کشمیر را ایران صغیر خواندند. وی شاگردانش را برای تبلیغ به مناطق مختلف کشمیر فرستاد و آورده اند که او در کشمیر سی و هفت هزار تن را مسلمان کرد و در دورة وی مساجد و خانقاه های بسیاری در آنجا به نام «حضرت امیر» ساخته شد . یکی دیگر از خدمات بزرگ میرسیّدعلی در کشمیر ایجاد کتابخانه بزرگی در آن بود که پر از کتابهای به زبان عربی و فارسی بود که بیشتر آن را از نواحی ایران و خراسان آن روز با خود به کشمیر آورده بود. فرزند وی سیّد محمّد همدانی نیز برای تبلیغ اسلام به کشمیر رفت . یکی از مریدان سرشناس میرسیدعلی همدانی، اشرف جهانگیر سمنانی (متوفی 808) بود که وی نیز شاخة اشرفیه از سلسلة کبرویه را تأسیس کرد .
شاخة فردوسیه نیز متعلّق به رکن الدین فردوسی از مشایخ کبرویه بود که بیشتر این شاخه در بیهار هند گسترش یافت .یکی از بزرگان این شاخه شرف الدین احمدبن یحیی منیری (متوفی 782) بود که نزد سلاطین تغلق محترم بود و سهم وی در رواج نثر صوفیانه در شبه قاره و همچنین شناساندن مشایخ ایران به هند بسیار است .
سلسلۀ "نعمت اللهیه" نیز از زمان تاسیس آن توسط شاه نعمت الله ولی در هند فعالیت داشتند. شاه خلیل الله (پسر شاه نعمت الله ولی ) و میرنورالله (نوة شاه نعمت الله ) به دعوت سلطان شهاب الدین احمد اوّل (از بهمنیان دکن ) به دکن سفر کردند. در آنجا بین سلطان و میرنورالله پیوند خانوادگی پدید آمد و آنان مقیم دکن شدند و به این ترتیب سلطان از این سلسله حمایت کرد . از جمله توصیهها و سفارشات شاه نعمتالله ولی به مریدان خود این بود که برای تصفیه دل و تزکیه نفس باید در خدمت خلق باشید و در خدمت به مردم کوتاهی نکنید و در اجتماع حاضر باشید. از همین نکته میتوان استنتاج کرد شاه ولی همانند پیامبر اکرم مردم را از رهبانیت و گوشهگیری و بیمیلی پرهیز میکند و به خدمت خلق و حضور در اجتماع دعوت میکند.
حضور پیروان نعمت اللهیه در دکن سبب کاهش تأثیر پیروان سیّد محمد گیسودراز و چشتیه در دکن شد و زمینه را برای تغییر مذهب سلاطین دکن فراهم نمود .از اوایل ظهور صفویه نعمت اللهیه در هند دارای پایگاه محکمی شد و شاخة هاشمشاهیة آن منسوب به میرمحمد هاشم شاه کرمانی جهانگیر در دهلی به وجود آمد و دوام یافت. سلسلۀ نعمت اللهیه با ورودش به هند سبب تقویت مذهب تشیع نیز شد.
در باره تشیع و تصوف در شبه قارة هند نیز باید یادآور شد که صوفیان سهروردیه و چشتیه اگرچه اهل تسنن بودند به اهل بیت و دوازده امام علیهم السلام ارادت می ورزیدند. برخی مشایخ چشتیه مانند نظام الدین اولیا و نصیرالدین چراغ دهلی و خواجه محمد گیسودراز حضرت علی علیه السلام را در عظمت روحی و جوانمردی از سه خلیفة دیگر بالاتر دانسته اند . سیدجلال الدین بخاری از مشایخ سهروردیه نیز با آنکه مخالف تشیع بود به اهل بیت ارادت بسیار داشت و علاقه به اهل بیت از ویژگی های مهم خانقاه او در اچ بود تا حدّی که در دورۀ خلافت نوه اش مخدوم جهانیان جهان گشت در قرن نهم برخی از شاگردان مخدوم بویژه در گجرات به مذهب شیعة دوازده امامی گرویدند. شاه ولی الله دهلوی نیز با آنکه تشیع را قاطعانه رد می کرد، امّا در ملفوظاتش برای حضرت علی و اهل بیت علیهم السلام بخصوص امام جعفرصادق (ع) مقام و عظمت بسیاری قائل شده است .
قلندرها نیز آوازها و اشعاری را که در مدح حضرت علی علیه السلام بود دوست داشتند. لعل شهباز قلندر در مدح حضرت علی و اهل بیت علیهم السلام اشعاری به فارسی و سندی سروده است . قلندرها به تدریج مروّجان دوستی و عشق به اهل بیت علیهم السلام شدند .
آمدن مریدان علاءالدوله سمنانی و میرسیدعلی همدانی و همچنین شاگردان شاه نعمت الله ولی به هند، تصوف شیعی را در هند و کشمیر تا حد زیادی معرفّی کرد .
یکی از سلسله های قدرتمند دیگر تصوّف در هند سلسلۀ " قادریه" است که آن را یکی از نوادگان عبدالقادر گیلانی به نام محمدبن شاه میر (متوفّی 923 هجری) مشهور به میان میر به هند آورد. جانشین وی، ملاشاه یا شاه محمد بدخشی (متوفی 1072 هجری) مرشد داراشکوه بود. میان میر در شهر اچ خانقاه قادریه را بنا نهاد . برخی اشخاص مهم این سلسله عبارت بودند از: بهاءالدین جنیدی (متوفّی 921 هجری) شیخ قمیص (متوفّی 992 هجری) از اعقاب عبدالقادر گیلانی، ملاشاه و علّامه محبّ الله الله آبادی (متوفی 1058 هجری) که هر چهار تن تحت تأثیر ابن عربی بودند . این سلسله در روزگار اورنگ زیب موقتا از رونق افتاد امّا در مجموع از دیگر سلسله ها محبوبتر بود .
سلسلۀ دیگری که در هند از قدرت و شهرت و اعتبار خوبی برخوردار بود سلسلۀ "نقشبندیه" است. خاستگاه این سلسله در آسیای مرکزی بود و احتمالا استقرار این طریقت در هند از طریق باقی بالله (متوفّی 971 هجری) و در زمان اکبرشاه بوده است. بابر پادشاه تیموری هند نیز از این سلسله حمایت می کرد. مشهورترین صوفی نقشبندی احمد سرهندی (متوفّی 1035 هجری) معروف به مجدّد الف ثانی بود. او مرید باقی بالله و سخت پیرو سنّت بود و تصوّف و علوم کشفی را فقط در صورتی می پذیرفت که مطابق کتاب و سنّت باشد. سرهندی پیروان خود را نیز به تبعیت کامل از سنت و مخالفت با بدعت دعوت می کرد. وی از مخالفان نظریة وحدت وجود ابن عربی بود و عقیدة برخی مشایخ را مبنی بر برتری ولایت بر نبوت خلاف شریعت می دانست . البته گفته اند که وی در آخر عمر با نظریة ابن عربی موافقت کرد . او نامه های بسیاری برای شخصیت های سیاسی زمان خود نوشت و توانست بسیاری از اشراف و درباریان را در مخالفت با روش دربار تیموریان هند و بخصوص اکبر (نزدیک کردن آیین هندو به دین اسلام ) با خود هم عقیده کند . در این دوره مشایخ نقشبندیه برای جدا کردن عقاید هندو از عقاید اسلامی در مقابل وحدت وجود ــ که به آیین هندو نزدیک بود ــ وحدت شهود را مطرح کردند .
یکی دیگر از اشخاص مهم نقشبندی در هند شاه ولی الله محدّث دهلوی (متوفی 1176) بود. وی در صدد بود که میان شریعت و تصوّف سازگاری ایجاد کند. او در نامه هایش مقامات حکومتی را به اصلاحات مالی و سیاسی سفارش می کرد. مدرسه ای که او تأسیس نمود مرکز نهضت احیای تفکّر دینی شناخته می شد و محققان از جاهای گوناگون هند به آنجا می رفتند .
به طور کلی نقشبندیه در هند می کوشیدند که مسلمانان را از تأثیرات آیین هندو دور نگه دارند . هر چند مظهر جان جانان (محمدشمس الدین حبیب الله جان جانان صوفی و شاعر نقشبندی متوفی 1195 هجری) تحت تأثیر آیین هندو قرار گرفت و از آن اقتباسهایی کرد . مظهر جان جانان و خلیفه اش شاه عبدالله غلامعلی دهلوی در خارج از هند هم طرفدارانی یافتند به طوری که بتدریج این سلسله در آناطولی نیز رایج شد . مولانا خالد نقشبندی نیز این سلسله را در میان کردها و عربها گسترش داد .
نقشبندیه نیز از سلسله هایی ست که در آن شاخه های فراوانی رشد کردند از جمله:
* باقیه منسوب به باقی بالله
* مجدّدیه منسوب به احمد سرهندی
* مظهریّه منسوب به مظهر جان جانان
* احسنیّه منسوب به آدم بن اسماعیل بنوری
* علائیه منسوب به ابی العلاء بن ابی الوفا حسینی اکبرآبادی که طریقت نقشبندیه را با چشتیه در آمیخت .
* علائیّه که خود دارای شاخه هایی چون محمّدیه و منعمیّه و افضلیّه است
سلسلۀ "عیدروسیه" نیز یکی دیگر از سلسله های تصوّف در هند است که منسوب به سیدعفیف الدین عبدالله عیدروس کبیر است و این سلسله بر اساس احیاء علوم الدین غزالی پدید آمده است . از مشاهیر این سلسله عبدالقادر عیدروسی (متوفی 1038 هجری) نوة عفیف الدین بود که از علما و عرفای گجرات به شمار می آمد. این سلسله از طریق نوادگان عبدالله عیدروس در گجرات و اغلب شهرهای دکن گسترش یافت .
بخشی از تاریخ تصوف در هند نیز متعلّق به اولیای غازی (عارفان جنگجو) است . از اوایل قرن هشتم داستانهایی در بارة آنان به وجود آمد. نخستین فرد از این دسته سالار مسعود غازی مشهور به غازی میان (متوفی 555 هجری) بود. گفته اند که او از غازیان (جنگجویان ) پادشاهان پنجاب یا از لشکریان غزنوی بود و در جنگی با هندوها به شهادت رسید. مزار وی در شرق اوتارپرادش زیارتگاه است . شهادت غازی میان سبب پیدایی داستانهایی در بارة سوانح زندگی او بخصوص در دورة سلطان محمد تغلق شد. در این داستانها او به قهرمانی اسطوره ای یا یکی از اولیای بزرگ بدل شده است . وی از اولیای منطقة شرق هند به شمار می آید و هنوز هم هدایایی به مزار او تقدیم می کنند. عرس (مراسم سالگرد وفات ) او از دوازدهم تا چهاردهم رجب برپاست . مقبره هایی به نام او از اوتارپرادش غربی تا بنگال وجود دارد و کسانی که قادر نیستند به زیارت مزار اصلی او بروند این مکانها را زیارت می کنند.
شیخ جلال سیلهتی (متوفی 748) از اولیای غازی بنگال بود. گفته اند که او از سلسلة خواجگان بود و در جنگی علیه هندوها در سلهت / سیلهت شرکت کرد. سیلهتی درپی حملة مغولان به مولتان و سپس به اچ رفت و احتمالا در آنجا به سهروردیه پیوست و سپس به بنگال بازگشت و در همانجا درگذشت . مزار وی در بنگال است. وی همان کسی است که ابن بطوطه او را شیخ جلال الدین نامیده و در بنگال وی را ملاقات کرده و تحت تأثیر کرامات بسیار او قرار گرفته است.
شیخ بدرالدین بدر عالم یا پیر بدر (متوفی 844 هجری ) نیز یکی دیگر ازاولیای غازی در بنگال شرقی ساکن بود. سلطان محمدبن تغلق پدربزرگ او شیخ شهاب الدین حق گو را به جرم اینکه
با سلطان درشتی کرده بود اعدام کرد. پیر بدر به دعوت
یحیی منیری به بهار رفت و در آنجا اقامت گزید و در همانجا وفات یافت . آرامگاه او را «درگاه کوچک » می نامند . در بارة زندگی و نحوة سلوک او افسانه هایی ساخته شده از جمله اینکه وی بر رودخانه فرمان می رانده است . او را حافظ ملاحان نیز می دانستند. قایقرانان اشعاری می خوانند که متضمن استمداد از روح وی است . آرامگاههایی نیز به طور نمادین در کنار رودخانة بنگال شرقی برای پیر بدر بنا کرده اند. محل چله نشینی او در بنگال شرقی زیارتگاه است . هندوها و بوداییها نیز به او احترام می گذارند.
زیارتگاههای صوفیه در هند همواره اهمیت داشته است . علاوه بر مردم عادی امرا نیز به
زیارت قبور مشایخ می رفتند تا از روح مشایخ برای توسعة قدرتشان مدد جویند. مزار معین الدین چشتی در اجمیر، مزارات بلبل شاه کشمیری و حمزه مخدوم (متوفی 984) در سرینگر، آرامگاه احمد سرهندی در شرق پنجاب، مزار غازی میان در شرق اوتارپرادش، مزار شاه مدار در کانپور، مزارات احمدبن یحیی منیری (مشهور به «درگاه بزرگ ») و بدرالدین در بهار از جمله زیارتگاه های مردم اند.
در این مزارات مراسم عرس برگزار می شود که از مهمترین مراسم صوفیه در شبه قاره است . در هند و پاکستان روزهای عرس اولیا در برخی تقویمها ثبت شده است و نزد بسیاری از مردم زیارت مزار اولیا تقریبا هم ارز سفر به مکه است. برخی از این روزها مانند روز عرس عبدالقادر گیلانی و شاه مدار و گیسودراز آنچنان اهمیت دارد که انگلیسیها هم در دورة حاکمیت بر هند این روزها را به سپاهیان مسلمان ارتش هند مرخصی می دادند . در این روزها صوفیه بخصوص صوفیة چشتی مراسم سماع برگزار می کنند .