ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



حکایت گورستان ...
روزگاری بـــه دهـــــی ویـــرانم
گــــذر افتــــاد بـــه گـــورستــانم

دیدم آن جـــا دو سه قبر بی سنگ
بـــه ردیــف و یلـــه و تنگاتنــــگ

بود آن جـــــا همه تسخیر سکوت
هی دعا خواندم و هی کردم فوت

کـــرد یکبــــاره چـو خرگوشانم
وحشـــت وادی خـــامـــــوشانم

چون که افزودم بر سرعت گام
تا رها گــــردم از آن هول تمام

ناله ای صیحه ی جان آزاری
آمد و خــــورد به گوشم باری

کنجکاوانه پـــی نالــــه ی زار
رفتم و دیـــــــدم بر تازه مزار

زنکی پیـــر و ز پـــــــا افتاده
سر بر آورده صـــدا سر داده

هرنفس مویه کنان ، موی کنان
به مثالی که بود خــــوی زنان

گاه بر سینـــه و گه پا می زد
نعــــره ی وای خدایـا می زد

هیچ کس در بــر آن پیر نبود
تا تسلّــــــی دهمش دیر نبود

قدم آهستـــه شـدم جانب قبر
تا تسلّی دهـــم آن فاقد صبر

بعد یک فاتحه چندین صلوات
تسلیــت گفتم و گفتم هیهـات:

آخرین منزل ماچون اینجاست
این همه شیون وشین توچراست؟

از چه پر سوز و گدازی نالان
همچو مرغان شکسته ی بالان؟

آتش نالــــه چنـــان افـــروزی
که دل سنگ مـــــرا هم سوزی

کیست این مرده؟تورانسبت چیست
با وی و چنــــد بباید بگریست؟

شیونی کرد و کفی خاک به سر
ریخت آن گاه مرا گفت: پســـر

پسری تاج سری چون شکری
داشتم ، مرد و از او نی اثری

پیش از آنی که مرا غم بخورد
کاش آیــــــد کـــه مرا هم ببرد

پسرم ... ها پسرم ... وا پسرم
گل پژمــــرده ام ای تاج سرم

نچ نچی کردم و با حالت زار
گفتمـــــش تسلیتـــی دیگر بار

زال را چـــــون که مهیا دیدم
نکته ای چنــــد از او پرسیدم

گفتم این مرده ی تو طاب ثراه*
بود آیا بـــــه جهان اهل گناه؟

گفت : نی ، نی پسرم پاکی بود
نـه شرابــی و نـه تریاکـی بود

گفتم آیا شـــده کـــز راه مجاز
زنده چون بود شود دختر باز؟

گفت این حرف چرا می گویی؟
شـــرم کن ؛ راه خطا می پویی

پسرم ، نــور دلم غیـــر از من
شد چهـــل سالـــه ندید اما زن

گفتم آیا شــــده بود آن مرحوم
که به قول ننــــه باشد معصوم

لـب بـــه سیگار کنـــد آلـــوده
پیپ آیــــا بـــــه کنارش بوده؟

شد گراسی و حشیشی بکشد؟
چرس وبنگی کم و بیشی بکشد؟

یا شـــود شیفتـــــه ی موسیقی
گر چه دور است که با آن بیقی

اهل دل باشـد و حال آن پسره
گفتم آهسته : «چــو گاو نکره»

گفت : حاشا که نرفتی به خطا
یک قدم در همـــه عمرش حتی

پیـــرزن گفت و منش پرسیدم
تا که شب آمــــد و پر ترسیدم

خاستـــم از پی تودیـع و به او
گفتم: ای مادرخوش طینت و خو

ما که رفتیم ؛ تو و این تــل خاک
گونه مخراش و مزن دامن چاک

چند نالی تو که : حیف از پسرم
پسرت نیست ؛ بگو مرده خرم!

چند باید که چنین زار گریست؟
زیر این خاک تو را کرّه خریست
***
گفتم اینها همـه ،  اما هزل است
هزل از مرتبه ی حق عزل است

بــــه مثـــل گفتــم و گفتـــم شاید
خنــــده ای بــر لب یــــاران آید

ور نه اینها همــه کاریست خطا
در خور هر بشـــر بی سر و پا

می و تریاک و ازاین قسـم مواد
خود نصیب من و احبــاب مباد

الغرض هر که در این دنیا بود
گر نه آمــــــاده ی خدمتها بود

مرده بهتر که چــــو انعام زیَد
خـورَد و خوابَــد و آن گاه ریَد

آدم آن است که در عالـم خاک
ضد می باشد و تریاک و کراک

تاکه جان داشت به خدمت کوشد
کی کشد تریاک یا مــــی نوشد؟

اف برآن کس که به دختر بازی
رو کنـــد بـــا همــــه ی غمّازی

مرگش ار بـا زن و دختر باشد
مـــاده بگذارد و بــا نـــر باشد!

گربــود دیر دو در** عشرتگاه
هســــت بدتـــر ز جهنّـــم والله

هرکه چون«خوش عمل»آدم باشد
کــــی پـــی عیـــش دمادم باشد؟
_________________________________
*طاب ثراه : پاک و پاکیزه باد خاک او(عبارت فعلیه ی دعایی)
**دیر دو در : کنایه از دنیاست که از یک در آن وارد و از در دیگرش خارج می شویم.




کلمات کلیدی این مطلب :  *طنزی فراخور حال -آینده و گذشته!!! ،

موضوعات :  طنز ،

   تاریخ ارسال  :   1394/6/23 در ساعت : 22:53:47   |  تعداد مشاهده این شعر :  900

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

مهدی سیدحسینی
1394/6/25 در ساعت : 1:54:58
درود بهره بردم
اکرم بهرامچی
1394/6/25 در ساعت : 4:57:7
سلام استاد گرامی آقای خوش عمل
خیلی خیلی جالب بود دست مریزاد
علی میرزائی
1394/6/27 در ساعت : 13:30:56
سلام و عرض ارادت استاد نازنین
دستمریزاد
حسین نبی زاده اردکانی
1394/6/25 در ساعت : 13:11:20
سلام ودست مریزاد.
چند نالی تو که : حیف از پسرم
پسرت نیست ؛ بگو مرده خرم!
......
خوش عمل یادکن از حزب خران*
بود توفیق منادی بر آن
گرحسن** بود تعجب می کرد
سرخ رویش ز تعصب می کرد
به تو می داد بدینسان پیغام
از چه رو بافته ای این اوهام
این پسر بود نه خر، نه آدم
من به او نام مَلَک می دادم
این درست است که خر مِی، نخورَد
آبروی خرِ دیگر نَبَرد
خرکجا دوری از جفت کند
تَرکِ آواز و عَر و گفت کند
پس خران نیز از او بیزارند
از تو و شعر تو در آزارند.!
* صفحه ای در مجله توفیق بود به نام حزب خران و این شعر سر لوحه آن بود:
به سر طویله ی حزب خران نوشته به زر
که نیست حزبی از این حزب در جهان بهتر
**مرحوم حسن توفیق



هم اکنون 14 سال (شمسی) و 7 ماه و 21 روز و 13 ساعت و 35 دقیقه و 49 ثانیه است همراه شماییم 461770549.043 و زمان همچنان در گذر است ...
بازدید امروز : 21,914 | بازدید دیروز : 24,859 | بازدید کل : 124,505,454
logo-samandehi