تقدیم به مردانی که هر نفس بریده ی شان زندگی ماست «آنانی که دیروز ریه های خود را به مردم وطن پاکشان هدیه کردند و امروز . . .»
گذشته جنگ و صدائی هنوز می آید
صدای بلبل زخمیست این صدا شاید
چقدر کوله ی دردش به سینه سنگین شد
که حجم هر نفسش زخم تازه را ماند
روایتی کند از دود و تاول و خردل
طنین سرفه ی خشکی که تازگی دارد
از آن صدای رسایش نمانده جز خس خس
همیشه دست دلش را به ناله می ساید
میان ماندن و رفتن به طعنه میگوید:
برای بودن با زندگی نفس باید
نگفته با احدی داستان عشقش را
نگفته تاول جانش ز روزگاری بد
درون ذهن من اما سوال سختی هست
چقدر سهم تو در عشق می شود از صد؟
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/7/2 در ساعت : 3:33:46
| تعداد مشاهده این شعر :
1291
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.