تقدیم به مردانی که هر نفس بریده ی شان زندگی ماست  «آنانی که دیروز ریه های خود را به مردم وطن پاکشان هدیه کردند و امروز . . .» 
	گذشته جنگ و صدائی هنوز می آید
	صدای بلبل زخمیست این صدا شاید
	 
	چقدر کوله ی دردش به سینه سنگین شد
	که حجم هر نفسش زخم تازه را ماند
	 
	روایتی کند از دود و تاول و خردل
	طنین سرفه ی خشکی که تازگی دارد
	 
	از آن صدای رسایش نمانده جز خس خس 
	همیشه دست دلش را به ناله می ساید
	 
	میان ماندن و رفتن به طعنه میگوید:
	برای بودن با زندگی نفس باید
	 
	نگفته با احدی داستان عشقش را
	نگفته تاول جانش ز روزگاری بد
	 
	درون ذهن من اما سوال سختی هست
	چقدر سهم تو در عشق می شود از صد؟
 
    
موضوعات  : 
    
       تاریخ ارسال  :  
1390/7/2   در ساعت   :    3:33:46
      |  تعداد مشاهده این شعر : 
    
1298
    
    
   
   
        متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.