عصر ِ جمعه ی ِ همین هفته ی پیش
	
		دلم از بود ونبود همه چی گرفته بود
	
		نمی خوام گله کنم
	
		نمی خوام بگم باید
	
		آدما دزد بشن
	
		یا کلاه ِ مردوما رو/ بردارن
	
		ولی .....حضرت عباسی
	
		بعد از این.......این همه سال
	
		نباید سه سال یه بار برن سفر؟!!
	
		یا زن وبچه هاشون
	
		رنگ و روی ِ حــرم امام رضا رو ببینن
	
		مگه می شه
	
		با همین شندر غاز پول ِ حقوق
	
		خرج ِ خونه رو با دخلش یکی کرد؟!
	
		از گلوی زن و بچه ها برید
	
		خرج ِ این و ، برای ِ اون یکی کرد!
	
		می گن اوضاع یــه روزی بهتر میشه
	
		یه روزی میاد می گن
	
		که دگر دخلی هیچ
	
		کمتر از خرج نشه
	
		آدما اندازه ی ِ  مرتبه شون
	
		بال بگیرن
	
		عدالت می گن یه روز
	
		از در و پنجره ها سر می کشه تو خونه هـآ
	
		همه ی ِ آدمـا فرصت می کنن
	
		زندگی رو دوباره زنـده کنن
	
		باز می گـن
	
		فقط بایـد یـه کم دیگـه
	
		صبـر کنید
	
		تا به جــایی برسیم
	
		سقف ِ آسمون، شکـافـی بخوره
	
		من دلم خیلی می خواد 
	
		باشم اون روز و ببینم با چشام
	
		اما نه بخاطر ِ ثـروت ومـال
	
		من می خوام روی گل شما رو یک بار ببینم
	
		آقا جون.....
	
		چی می شه فقط یـــه بـــار
	
		آب ها ، تشنه ی ِ قمقمه باشه
	
		عصر این جمعه ، همــون جمعه باشه