ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



صدای خنده دخترکای شهرمون
وقتی صدای خنده دخترکاي شهر مون
تو گوش این آدمکا ، شد التماس آب و نون
وقتی نوای شادی و کودکی دختر لر
صامته و تموم ميشه، یه جای دور و بی نشون
وقتی به جای "جونم" پدر تو گوش دخترش
یکی میگه کر کر تو ببر تو کنج خونتون
وقتی که پرده تن و کنج قفس دریدن و
کفتر جلد خونه رو پرش دادند تو آسمون
وقتی لباس کوته تقوای روحانی نما
هم قد دامن گل تو انتهای کهکشون
وقتی بدون همسر و بی سر و سرور می مونند
غنچه لال سنبل و بلبلاي محله مون
چه جاي حاجی شدن، تو بازارهای شهری که
تفریح خادم هاش شده کشتن پیرها و جوون?
نه مستطیل سبز تو نه مستطیع کور من
پرچم اوت و ندیدند کنار گوش خونشون
اون که می ره ريا کنه، تو مروه هم صفا
کنه ولیمه میده اخرش به آدم های سورچرون
یادش به خیر یه عاشقی گنج کتاب خطی شو
گذاشت بخونند جوونا نشند اسیر این و اون
حاجی نشد منا بره قربوني ش و قبول کنند
تا راه حاجی شدن و نشون بده به مردمون

دختری که خنده ها تو شنیده گوش هر کسی
تو کتابها جون میگیره دختر شاه پريون
حیف عقاب فکر تو جای کلاغا بشوني
رو دوش جادوگرهاي ملون شیرین زبون
بازار شهر مکه رو عصمت فاطی می دونند
قيصرهايي که دلخوشند به حرفهای یه پیر جوون
حالا که این ترانه رو لای کتابهات ميذاري
جای حرم تو بازارها خواستی بمون، خواستی نمون
کلمات کلیدی این مطلب :  حج ، بازار ، خنده ، کتابخوانی ، دختر شاه پریون ،

موضوعات :  اجتماعی ، ترانه ، طنز ،

   تاریخ ارسال  :   1394/6/5 در ساعت : 0:51:20   |  تعداد مشاهده این شعر :  954


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

پروین برهان شهرضایی
1394/6/6 در ساعت : 3:16:35
سلام .زیبابودولی چنداشکال وزنی داشت .
اگرزبان محاوره به کاربرده اید پس به جای بازارهای باید {بازارای-حرفای-قیصرای-کتابات-کتابا-ادای-باشد.البته به نظرمن
بازدید امروز : 22,489 | بازدید دیروز : 19,763 | بازدید کل : 123,981,089
logo-samandehi