حیف است ســــــــائل از در کوی تو برگردد
اما تو ماه آسمـــــــــــان گیسوی من باشی
صحن دلم را سر ســرای عشق خواهم کرد
وقتی که تو معیار سمت و سوی من باشی
وقتی کبوتر می شوم در صحــــــــن آزادی ت
یعنی به باید عطــــــر دستنبوی من باشی
حالا اگر با آب سقاخــــــــــــــــــــانه برگردم
آقا خودت باید شفــــــــــاعت گوی من باشی
تا سال دیگر عمر میخـــــــــواهد که برگردم
بگذار اینجا در غزل پهلــــــــــوی من باشی