جا مانده از محرم و قدر و صفا منم
صيدی که از کمند شما شد رها منم
گر قید دوستی شما عهد بشکند
آن کس که مانده بین زمین و هوا منم
محروم از سقایت رندان تشنه لب
وز التفات صاحب مشک و لوا منم
تنها نگاه خسته ما تا دمشق رفت
تا دید خانه زاد شه سر جدا منم
بانو خرید بار تباه مرا ز لطف
فرمود جرم بخش جمیع شما منم
صلوا علی قتيل بطف ایها النفوس
ک اول سلام گوی به خون خدا من
م هر چند رو سیاه دو عالم شدم خوشا
این لطفتان که شاعر کرب و بلا منم
بیدار میشویم سحرگه درنگ کن
گر تو طبیب عشق شدی، مبتلا منم
بین قعود، قامت لیلا ظهور کرد
فرمود ابتدا ز من و انتها منم
بوی نسیم وصل وزید و نگار گفت
حسن ختام نه، همه ماجرا منم
تاریخ ارسال :
1394/6/2 در ساعت : 1:35:53
| تعداد مشاهده این شعر :
521
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.