رضا نداد صنم ، عاشق حرم باشیم
گپی زنیم و در این جمع محتشم باشیم
خوش است فرصت دیدار با بهار نجف
به شرط این که در این بزم محترم باشیم
چه توبه ای که شکستیم زیر سایه ماه
چه دستها که بریدیم تا قلم باشیم
صبا به تعزیت ما ز واحه بیرون شد
بیا به باور این دشت مغتنم باشیم
شبی دراز ز یلدای گیسوان پیداست
چو مهر باید از این دست بر علم باشیم
علیم بر سر نی جلوه را تمام نمود
تو نیز جلوه نما تا که هم قدم باشیم
جگر نداشت اهورا که قلب بگذارد
روا مدار که ما بندی درم باشيم
رهین منت سلطان عشق، مات نگاه
بیا مدافع این گنبد و حرم باشيم
تاریخ ارسال :
1394/6/1 در ساعت : 18:38:56
| تعداد مشاهده این شعر :
505
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.