دنبال که می گردی؟ من در طلبت هستم!
این گوی و تو هم میدان...تو مستی و من مستم...
عاشق شو و دیوانه..."ما را که برد خانه"
تو راه رهایی زن...من گنج طلا دستم!
لبریز تر از دریا، جانبخش تر از خورشید
با پای که می آیی؟ من اوجم و ناپستم
فواره ی روحم را؛ خورشید رقم می زد
وقتی که به آشوبت، از دام جنون رستم
موسیقی موزونت، می نازد و می سازد
یک شهر رهایی را...من کوچه ی بن بستم
"ای لولی بربط زن"! کم لاف رهایی زن
تو برده ی تقدیری... من دل به دلت بستم!
می بافی و می پوشم زنجیر محبت را
می رقصم و می خوانم بر دار جنون مستم!
شعر و نقاشی: راشین گوهرشاهی
.مرداد 94