ما عادتمان است غریبانه بمیریم
دور از وطن و همسر و کاشانه بمیریم
ما عادتمان است می تلخ بنوشیم
با یاد کسی گوشه میخانه بمیریم
ما عاشق آنیم که از شدت یک عشق
در اوج جنون در دل ویرانه بمیریم
ما عادتمان است که در خانه نمانیم
دلواپس آنیم که در خانه بمیریم !
ما غیرتیان بر سر یک زلف که سهل است
حق است اگر بر سر یک شانه بمیریم
دیوانه شبی چشم در این خاک گشودیم
دیوانه در آن زیسته دیوانه بمیریم
ما خاک تبرک شده با خون حسینیم
ما عادتمان است غریبانه بمیریم