ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



(طنز) مجلس تمام گشت
"مجلس تمام گشت"
به باغ، میوه های تر و  نوبر آمده
خورشید باز از در مغرب برآمده
یک فضله هم از اوج به بام شما نریخت
ای سقف ریخته به تو چه کفتر آمده؟
دیروز با چماق ممیز سرم شکست
امروز شعردوست، غزل پرور آمده
دیروز با تبر کمر سرو خورد کرد
امروز مکر،  با تز گل محور آمده
او تکه ی پنیر تو را بارها ربود
زاغی به هوش باش که حیله گر آمده!
ای مهرشاعر گل من! چند می ارزی؟
دستی به جیب کرد که یعنی زر آمده
این هم دو ربع سکه و یک کاغذ و قلم
شعری بگو که: "ناجی این کشور آمده"
غافل که کار شاعر از این حرفها گذشت
وقت تو و تغافل ما آخر آمده
آغاز کرد یک غزل نعره وار باز
کفتار! الفرار که شیر نر آمده:
***
بعد از چهار سال به مسجد درآمده
آخر زمان دوره قبلی سرآمده
یکدفعه باز ساده شده، مثل من و تو
بی کلت و بی محافظ و بی نوکر آمده
با منشی اش که اوف، جیز، فف، نیامده
با آبدارچی دم دفتر آمده
با بنز نقره ایش نیامد، تقیه کرد
- که مردمی است خودروی او-  بر خر آمده
بعد از بخور بخور که شکم فربه کرده بود
اهل "رژیم روزه" شده، لاغر آمده
فرقی ندارد از شمال، غرب، یا جنوب
اینبار هفت جدش از این خاور آمده
با عده ای نشسته و برخاسته که وای...
بد رفته بود، قائدتاً، بدتر آمده
مجلس تمام گشت و به پایان رسید "دور"
کشتی شکسته ای است که به بندر آمده
رای من و تو را بزند، خام مان کند
او باز غیب گشته، دمارت برآمده
***
هوشیار باش! تکه پنیرت غنیمتی است
رایت امانت است، عبث نیست، قیمتی است.
 مهرداد نصرتی(مهرشاعر)
کلمات کلیدی این مطلب :  مجلس ، طنز ، رای ، انتخابات ، سکه ، امانت ، مهرداد نصرتی ، مهرشاعر ، غزل ،

موضوعات :  طنز ،

   تاریخ ارسال  :   1394/5/9 در ساعت : 21:21:24   |  تعداد مشاهده این شعر :  1248


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

عباس خوش عمل کاشانی
1394/5/11 در ساعت : 16:53:32
...طنز سرودن و خوب از پس کار بر آمدن خیلی دشوار است.ده عنوان شعر جدی بگویی ؛ خوب و اسطقس دار و سالم و دلربا ، روحت آنقدر عرق نمی کند که یک طنز بگویی دم دستی و زپرتی و لنگ در هوا!این را گفتم که به آقای نصرتی برای عرقریزان روحش خسته نباشید بگویم و به بررسی طنز دم دستی و... و...دردمندش بپردازم:در بیت اول که باید دارای حسن باشد تا حسن مطلع بنامندش با نوعی تنافر لفظی در مصراع اول مواجهیم.این «به» اول بسم الله شعررا باید دوسه نفس کشید تا موزون افتد و به قول استاد اقتداری دچار «لنگش وزنی» نشود و من مانده ام که چرا شاعر از «در» به جای «به» استفاده نکرده است؟بیت دوم کلا «ابرد من الثلج است» !! و استاد حاج محمدی عربی دان خوب می دانند یعنی چه و با خواندنش حکما لبخندی هم می زنند.من نمی توانم معنای درست و درمان و شادابی برای این بیت بیابم و ارتباطش را با بیت مطلع وبیت بعداز آن که بیت سوم است بدانم.بیت چهارم هم دست کمی از بیتهای قبلی از هر نظر ندارد.از بیت حامل پنیر و زاغی هم به همان منوال می گذریم و می رسیم به بیتی که شاعر در آن خود را مخاطب قرار داده است:ای مهر شاعر گل من ، چند می ارزی؟....اینجا وزن به هم ریخته مگر آن که فکر کنیم سهوالقلمی رخ نموده و مثلا شاعر به جای «می زری» از «می ارزی!!»بهره جسته بوده که چنین شده.مصراع دومش یعنی چه؟نتوانستم بفهمم.در بیت بعد هم که ربط و ضبطی برایش با ابیات اولیه نمی بینم اگر منظورشان از «ناجی» در مصراع دوم «نجات دهنده» است باید گفت:آی غلطه...آی غلطه.اینجا باید از «منجی»مدد بگیرید تا نجات دهنده باشد.اصلا بیت دارای ابهام است و مقصود شاعر روشن نیست....در بیت بعد ملالی نیست جز اینکه بگوییم «آخر» مکسورالخاء در معنا درست است که به «پایان» تعبیر می شود و البته از این غلط مصطلح خبلی ها استفاده می کنند....در بیت بعد هم که محل جولان وحوش است من که نتوانستم فاعل و مفعول مدنظر شاعر را بشناسم ؛ آن هم فاعلی که «غزل نعره وار»آغاز می کند...به شیوه ی قدمای ماضین علیهم الرحمه شاعر تجدید مطلع فرموده اند آن هم با تیغ انتقادی صیقل خورده.کسی هم که باید پذیرای این تیغ آخته باشد ظاهرا نماینده ی مجلسی کسی باید باشد آن هم از نوع شیخ و شیوخش به اصطلاح عام ؛ زیرا عوض اینکه به «مجلس» در آید به «مسجد»در آمده!!اینطور به نظر می رسد که نماینده ، دوره ی قبلیش را به سلامتی به پایان برده و حالیه برای تبلیغ و اهتمام به جمع کردن آراء مردم در انتخابات و دوباره به مجلس راه یافتن به مسجد در آمده تا...کار به این حرفها نداریم.ایضا کار نداریم که بی کلت و بی محافظ و بی «نوکر» ورود به مسجدکرده است که مسلما «نوکر» به اقتضای رعایت قافیه آمده است وگرنه در عهد ما کمتر بنی بشری پیدا می شود که نوکر داشته باشد.کار داریم با منشی اش که با اوف و جیز و فف وزن مصراع را خراب کرده است.چنانکه در مصراع بعد آبدارچی نیز مخل وزن شده که اگر مثل منشی اش بود یعنی «آبدارچیش» وزن معیوب نمی شد.در بیت بعد شاعر می گوید آقای نماینده نه با بنز نقره ای خود که سوار بر خر آمده است!!بالاغیرتا کدام نماینده را حتی در روستاهای دوردست دیده یا شنیده اید که با خر تردد کند و مثلا برای تبلیغ به مسجد برود؟اینجا هم ضرورت قافیه پای خر را به وسط کشانده؛خری که می توانست پرایدی،پیکانی چیزی باشد.در بیت بعد به چاق و لاغر شدن طرف اشاره دارد و عیبی در آن نیست الا«رژیم روزه».روزه از دیدگاه و در دیدگاه ما مقدس است و نباید آن را به رژیم نسبت داد همانطور که نماز را به ورزش و نرمش نباید نسبت داد.عبور از خط قرمزفرموده اند شاعر...در بیت بعد هم که از همان دست باردی هاست مصراع اول وزن درستی ندارد.دیگر خسته شدم و اشاره ی آخر اینکه «دمار» را «در»می آورند ، نه «بر»....امیدوارم دوستان شاعر طنز پردازی را جدی بگیرند.تمّت.
بازدید امروز : 17,904 | بازدید دیروز : 31,480 | بازدید کل : 123,182,215
logo-samandehi