منت خدای را که دلم شاعرآفرید
درکوچه باغ عشق شماعابرآفرید
منت خدای راکه مراعاشق توکرد
طناز ِچشمهای ترا ساحر آفرید
این دل،دل شکسته ی من رابه عهدعشق
موسایی و به طورشما زائرآفرید
منت خدای راکه چنین سعدی دلم
با حافظ نگاه تو مُ...عاصر آفرید
هم درحضورروی تو آرامشم بداد
هم در فراق،یاد تو در خاطرآفرید
دل هیچ وقت ازتو ومهرتو دل نکند
هر جا که بود،عشق تراحاضرآفرید
آن بایزیدعارف دل رابه گاه عشق
دیدی که درحضوروخفاشاکر آفرید
هنگامه ی گشایش پلکت سحرگهان
منت خدای را که دلم شاعرآفرید