بانوی گندمزارهای تن طلایی
ای شیرزادی از تبار آریایی
ای رقص موهایت به ساز سرکش باد
مفهوم زیبا و عمیقی از رهایی
حال و هوای خوشه ها نابست گویی
حوای چشمت می کند آدم ربایی
می بوسمت مانند شالیزارها خیس
ای آنکه تو از جنس گندمزارهایی
تو حسرتی در قالب یک شعر نابی
امروز اگر رفتی و فردا که می ایی
چیزی شیبه عشوه می بارد ز چشمت
هرچند خود مصداقی از شرم و حیایی
سر می سپارم روی دامان تو بانو
می بویمت همرنگ گندم کهربایی
در محضرت ای حضرت حوا می ارزد
با گندمی آدم نماید خودنمایی
من خسته یک روز صحرا را چه زیبا
آرام می سازی به یک فنجان چایی
تو بیگمان معنای خورشیدی برایم
ای علت زیبای صبح و روشنایی
تاریخ ارسال :
1394/4/25 در ساعت : 12:42:3
| تعداد مشاهده این شعر :
798
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.