ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



سرنوشت نامرئی


سرنوشت نامرئی
در اول این راه
وقتی که در اغوشها بودم
دیوار با من بود
بالاترازمن بود
هرسو که چرخاندم سرم را
باز با من بود
چون راه افتادم
تا اخر دیوارها رفتم
با دستهایم سطحشان را
خوب لمسیدم
تقلید کردم
ذوق کردم
چشمهارا بستم وحتی
دیوار را با شوق بوسیدم
در امتداد زندگی قد می کشیدم من
اما
او بازهم بالاتر ازمن بود
از او شدم خسته
ان ارتفاع منقبض
ان خالی بسته
با غصه از دیوار پرسیدم
ایا برای چشمهایم هدیه ای داری
تو مثل زندانبان چرا
پیوسته بیداری
یک کم برو پایین
یا لا اقل اغوش خود واکن
من خسته از در جا زدن میل سفردارم
ازاین همه تکرارها عزم گذر  دارم
دیوار گنگ و کر
بیگانه با هر پنجره اهریمن هر در
در امتداد خویش کش امد
درارتفاع خویش بالا رفت
ناگاه دورم زد
تا پشت دنیا رفت
در ارزوی دیدن در می دویدم
باز می امد
با ماها و فصلها می رفتم و
دیوار می امد
تا عاقبت افتادم از پا
مرگ هم امد
 در اخرین لحظه
در عمق چشمان پراز امید من
 رقصید
دیوارهم خندید
 خم شد مرا بوسید
قلب مرا له کرد
حال مرا پرسید
.18/9/89
 
 
 

کلمات کلیدی این مطلب :  دیواربامن بود ،

موضوعات :  اجتماعی ، سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1394/4/22 در ساعت : 20:45:57   |  تعداد مشاهده این شعر :  490

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

هم اکنون 14 سال (شمسی) و 5 ماه و 12 روز و 19 ساعت و 21 دقیقه و 37 ثانیه است همراه شماییم 455829697.243 و زمان همچنان در گذر است ...
بازدید امروز : 7,619 | بازدید دیروز : 14,305 | بازدید کل : 123,453,906
logo-samandehi