1
ای کاش که بر تشنه ات آبی بدهی
در ظلمت این شب , آفتابی بدهی
رو سوی تو آمدم به امیدی که
بر اینهمه پرسشم جواب بدهی
2
ممنون که به خانه ات پناهم دادی
بر سفره مهر خویش, راهم دادی
لطفی کردی به من که بعد از یک عمر
توفیق به توبه از گناهم دادی
3
دل مانده غریب، یاری اش کن امشب
خود چاره ي بی قراری اش کن امشب
ای آبی عشق ! این دل هرجایی
پاییزی شد بهاری اش کن امشب
4
مهمانت را غریب و تنها مگذار
آواره خویش را به صحرا مگذار
یک عمر اسیر خویش بودم دیگر
یک لحظه مرا به خویشتن وا مگذار
تاریخ ارسال :
1394/4/2 در ساعت : 14:4:12
| تعداد مشاهده این شعر :
933
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.