1
	ای کاش که بر تشنه ات آبی بدهی
	در ظلمت این شب , آفتابی بدهی
	رو سوی تو آمدم به امیدی که
	بر اینهمه پرسشم جواب بدهی
	2
	ممنون که به خانه ات پناهم دادی
	بر سفره مهر خویش, راهم دادی
	لطفی کردی به من که بعد از یک عمر
	توفیق به توبه از گناهم دادی
	3
	دل مانده غریب، یاری اش کن امشب
	خود چاره ي بی قراری اش کن امشب
	ای آبی عشق ! این دل هرجایی
	پاییزی شد بهاری اش کن امشب
	4
	مهمانت را غریب و تنها مگذار
	آواره خویش را به صحرا مگذار
	یک عمر اسیر خویش بودم دیگر
	یک لحظه مرا به خویشتن وا مگذار
 
    
    
       تاریخ ارسال  :  
1394/4/2   در ساعت   :    14:4:12
      |  تعداد مشاهده این شعر : 
    
960
    
    
   
   
        متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.