ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



غزل مثنوی
نشسته بود و در خیــــــال خود عذاب می کشید 
برای چشـــــم کودکانه اش فقط نقاب می کشید

برای طــــــــرح های زنده ی ادامه دار زندگی
دوتا پرنده زیر بال یک عقـــــــــــــاب می کشید 

نشسته بود و پر شکسته تر کنـــــــــــــار پنجره 
تمام دردهـــــــــــــای خسته توی قاب می کشید

همین سه شنبــــــه بود در کلاس خاطرات من
شکوه خنــــــــــده ه هاش را ته کتاب می کشید

صدای خستـــــــــــــــه پدر میان سرفه ای سیاه
میان اشک هـــــــــــای خود زلال آب می کشید

پدر نشسته بود در کنــــــــــــــــــــار منقلی کثیف
حشیش با صدای قلقل شـــــــــــــراب می کشید

کلاس اول است و ذهــن پاک او شبیـــــــــه آب
قطـــــــــار درد خویش را پر از رکاب می کشید

کنار طرح کوه و دشت و رود و جنگلی درخت
برای دلخوشی همیشه آفتــــــــــــــاب می کشید

دو باره شب .... خدای من نگاه او عجیب شد
و اشکهای مـــــادرش به خون غم غریب  شد

تمام حجم بغض هــــای خسته اش کمی غریب 
و مشق هــــــــا میان ذهن دفترش کمی عجیب 

ستاره های هـــــرشبش که مه گرفته بود و غم 
و گاز خسته اش که هی نشسته بود روی سیب

کبوترانــــه می پرید در خیال صاف و ساده اش
و اشک هـــــای مادرش که می چکید عنقریب

ولی سکوت زنده ای همیشـــــــه با دلش عجین 
چــــــــــــــــــــرا پدر نشسته توی دامهای نانجیب

دوباره توی دفترش گلی بــــــــــه رنگ یخ کشید 
کنــــــــــــــــــــار کشتزار خود فقط دوتا ملخ کشید

دوباره عکس مــــــــادرش کنار طشت می کشید
و دردهای مادرش به شکــــــــل هشت می کشید

و باز عکس مادر و پدر و لحظــــــــه ای خودش 
میـــــــــــــــــــان جنگل بلوط شهر رشت می کشید

تمام کوچه هـــای ذهن صاف و پاک و ساده اش
فقـــط برای لحظه ای شبیه رنگ دشت می کشید 

پدر ندید بغض هـــــــــــــــــای پر سکوت دخترش 
و دخترک صدای واژه ی ... گذشت  ...می کشید
جابر ترمک خرداد 90 
کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1394/3/26 در ساعت : 14:3:16   |  تعداد مشاهده این شعر :  383


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

سید سکندر حسینی
1394/3/28 در ساعت : 1:22:34
درودهااااااا جناب ترمک !!!!
زیبا بود لذت بردم شاعر باشی رفیق !
بازدید امروز : 4,728 | بازدید دیروز : 6,651 | بازدید کل : 122,952,888
logo-samandehi