آل سقوط!
مسلمانند اینان؟ نه ، مسلمانی نمی بینم
ابوذر ، مالک و عمار و سلمانی نمی بینم
غریب افتاده کعبه در بیابانی که می بینی
میان ظلمت این قوم، بارانی نمی بینم
حرم را خادمند! اما نشسته دستشان در خون
برای جاهلیت خط پایانی نمی بینم
کجا؟ آل سقوط ! این بار دنبال چه می گردید؟!
که بر دیوانگی تان راه درمانی نمی بینم
شما را می شناسم از تبار جهل و سفیانید
درون سینه هاتان ردّ ایمانی نمی بینم
فقط جلدی به روی نیزه هاتان مانده چون صفین
که در اعمال تان آیات قرآنی نمی بینم
***
محمد(ص) دارد از سمت حجاز انگار می آید
کنارش لشکر یار خراسانی ست، می بینی؟
اصغر اکبری
27 اردیبهشت ماه 1394
دشتستان- بوشهر
تاریخ ارسال :
1394/3/24 در ساعت : 15:18:36
| تعداد مشاهده این شعر :
804
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.