جابر ترمک
1394/3/18 در ساعت : 13:17:12
درود و عرض ادب استاد اقتداری عزیز
سپاس از وقت گرانبهایی که بر این خط خطی های حقیر گذاشتید قطعن نظر حضرتعالی برایم ارزشمند و موثر خواهد بود و نظر صائبتان را بر دیده ی منت می گذارم شاید نوع گویش محلی ما در این شعر تاثیر داشته است که البته برای بروز آوری می شد بنویسم : پائیز گاهی می تواند شوکت گل را
بازوزه ی باد خزان محکم بپاشاند
البته در بیت بعد به نظر میرسه افاده ی مفهوم مورد نظر می کنه
به هر حال از حضور و لطف نظر گران قیمت تان ممنونم استاد گرامی
بلم افتاده در تیزاب کاری کن که برگردد
دل ساحل نشین بی تاب کاری کن که برگردد
دل بندر به جزر چشمهایت رفت تا ساحل
بیا و لطف کن مهتاب کاری کن که برگردد
دلم خوش بود هر شب روبرویت شعر می گفتم
لطیفا از درون قاب ، کاری کن که برگردد
خلیج چشمهایت را که سد کردند صیادان
گذر کن از سر قلاب کاری کن که برگردد
جزیره زاده ی جهل است شیطان در تنش جاری
بشوران مردم در خواب کاری کن که برگردد
پرستو می رود از شهر من با سایه درگیرم
اقلن از خودت برتاب کاری کن که برگردد
جابر ترمک