آزرده ام بــرای ِ نگـاهـی، نگـاهـی و
	ماهی گرفته صورت ِ لبخند ِ مـاهی و
	چشمک بزن،دوباره مرا هم شکار کن
	حالا کـه مرتکب شـده ام  اشتباهـی و
	اینجـا هوا برای ِ رسیدن لطیف نیست
	ساکت..!مگر نمی شنوی زجر ِ آهـی و
	شاید رفیق ِ راهی و چشم ات به قافله
	بیهوده مـرتکب نشوی شب گنـاهـی و
	بـانو دو دوزه بـافی خـود را تمام کـن
	بـا مـن بیا  ادامـه بـده ِ نیمه راهـی و
	با من بیـا دوبـاره بسازیـم سقف را
	در خانه ای کـه مـی طلبد تکیه گاهی و
	ساعت برای وقت ِ رسیـدن مـردد است
	معنا کن این عبارت ِ خواهی نخواهـی و
	بر دوش من کلاغ ِ سیاهـی نشسته است
	مـی قـاپـد از لبم غـــزل ِ بـی پناهـی و
 
    
موضوعات  : 
    
       تاریخ ارسال  :  
1390/6/25   در ساعت   :    15:1:26
      |  تعداد مشاهده این شعر : 
    
1437
    
    
   
   
        متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.