از ویژگی های اشعار جناب ترمک ، زبان سلیس و روان و استفاده از واژگان رایج در زبان امروز است که در کنار ایماژگریهای زیبا و خیال پردازی های لطیف ، نوعی زبان شعری خاص ایشان را رقم میزند .
در همین غزل استفاده از عبارت هایی مثل / میان بر بزن / دستی برای دلخوشی من تکان بده / به قران ( رایج ترین قسم به خصوص در میان مردم ایل نشین ) مساعد است/ در همین راستا است
در این غزل – همچون چند شعر دیگر ایشان – نشانی از مردم ایلیاتی و فرهنگ و آداب آنها دیده میشود که نشان از اهتمام شاعر به این مردم زلال و بی آلایش است
{ جیران نرو این جاده شبگیــر است برگرد
این دشت ها در معرض تیر است بر گرد
و
قشلاق هم بدون تو « جیران» قشنگ نیست
نه ؛ مادیان بی تو پریشان قشنگ نیست }
و ...
شاید تشبیهات و استعارات شاعر در این غزل – و نیز دیگر آثار ایشان – در نگاه اول کمی زیاد است و ممکن است اینچنین به نظر برسد که شاعر در ارائه ی این صنایع ادبی به حدی افراط کرده که در ارتباط معنی دار بین بیت ها خدشه وارد شده است . اما وقتی نمونه های دیگری از اشعار جناب ترمک را با توالی و باقی بودن ذهنیت از مضامین بکار گرفته شده ، می خوانیم متوجه می شویم شاعر به شدت در پی زیبا آفرینی است و دارد حق مطلب ِ « غزل » = (عاشقی کردن، و عشقبازی) را ادا می کند
و اما در باره این غزل :
حال و هوای پیش گفته ، در کل غزل تا حد زیادی جاری است و شروع خوب و روان و شیوای غزل مخاطب را راغب می کند تا با تانی به ادامه ی غزل بپردازد
حال و هوای امشب باران مساعد است
حال من و شرایط مهمان مساعد است
و در بیت بعد انتخاب / مسیر میان بر /شاید ناظر بر خبر احتمال بارش باران در بیت قبل است که خیلی ظریف این ارتباط را برقرار می کند." به شخصه دوست داشتم در مصرع 4 بخوانم
قشلاق/ تا/ برای تو جیران مساعد است "
ترکیبات زیبایی چون / فصل چشم / خرداد چشم / طغری نویس کوه و کمر / گسیل کردن پروانه های روسری آنقدر زیبا هستند که خواننده را به خلسه ی یک شعر زیبا ببرند اما از نظر مفهومی خواننده در ارتباط بین فصلی که در آن آبان هست با خرداد چشم ، نوعی تشتت را شاهد است که حداقل در نگاه اول ارتباط آن را در نمی یابد
نمی دانم چرا جسور شده ام تا پیشنهاد کنم کاش در این بیت هم به جای/ زنهای ایل / می خواندیم / مردان ایل / چرا که مخاطب در مصرع بعد / جیران / است ( نامی برای دختر)
زنهای ایل ، روبرویت صف کشیده اند
جیران زمان بستن پیمان مساعد است
{ مردان ایل روبرویت صف کشیده اند .... }
و به نظر حقیر شاه بیت این غزل رعنا این بیت است :
طغرا نویس کوه و کمر کلک عشق را
جاری بکن که حال غزلخوان مساعد است
برای استاد ترمک روزهایی سرشار از غزل ( = عشق ) آرزومندم و از محضر اساتید صاحب نظر پوزش می طلبم
جابر ترمک
1394/3/17 در ساعت : 16:48:32
استاد محمد صالحی عزیز
درود و سپاس بیکران
از وقت گران بهایی که صرف تنقید این غزل بداهه نمودید بی نهایت سپاسگزارم قطعن دارای نارسایی های زیادی است که حضرتعالی نیز با دیده ی اغماض عبور کردید ، شخصن به نظرات دوستان خیلی اهمیت میدهم اگر دوستان سری به اشعارم در سایت نو بزنند خواهند دید که به پاس نقطه نظرات هرکدام از بازدیدکنندگان به هر کامنت یک غزل بداهه تقدیم نموده ام . و از میان نظرات آنها را که پیشنهاد یا ایراد یا انتقادی داشته اند در سیستم حفظ کرده ام و بعضی از آنها را بیش از چند بار خوانده ام تا مشکلات خودم را ببینم و اصلاح کنم بارها اشعارم را ضبط کرده ام و در بازپخش اصلاحاتی را انجام داده ام . بنابراین نظرات بزرگواران ولو اندک می تواند شاعری را به اوج اعتلا برساند گاهی دیگران چیزهایی را دیده اند که بفکر من هم خطور نکرده است مانند نگاه زیبای جناب استاد رضا محمد صالحی عزیز که برای من درسی بود تا بتوانم خودم را در پشت این غزل ناقص و نارسا ببینم
از مدیریت بخش نقد هم سپاسگزارم که این فرصت را به حد اقل دوتا از اشعار من داده اند تا مورد کنکاش و حلاجی دوستان قرار گیرم . ضمن اینکه فضای نقد را کاملن می شناسم و در برابر هیچ دیدگاهی خوشحا و ناراحت نمیشوم خوشحال از این منظر که کسی زیبایی های یک اثر را بیان کند و ناراحت بلحاظ اینکه کسی بر من خرده بگیرد . زیرا این هرد جزء شرایط نقدند و دیدگاه های متفاوت باعث خلاقیت های متفاوت تری خواهد شد .
جناب محمد صالحی عزیز باز هم سپاس بیکران و سپاسی دیگر از مدیریت خوب سایت
با احترام
|