ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



خاطرات


بعد رفتم به سراغ چمدان های قدیمی



عکس های من و دلتنگی  یاران صمیمی



روزهایی همه محبوس در انباری خانه



خاطراتی همه زندانی در دفتر سیمی



رفته بودم به چهل سالگی غربت بابا



با همان سوز که می گفت: خدایا تو کریمی



مشهد و عکس پدر، ضامن آهو و دل من



گریه هم پاک نکرد از دل من  گرد یتیمی



تازه همسایۀ  باران و خیابان شده بودیم



کاشی چاردهم روبروی کوی نسیمی



عشق را تجربه می کردم در ساعت انشا



شعر را تجزیه می کردم در دفتر شیمی



نام هایی که نه در خاطره ماندند و نه در دل



ساعت جبر شد و غرغر استاد عظیمی



اردوی رامسر و گم شدنم در شب مجنون



رقص موسای عرب،  خندۀ مسعود کریمی



این یکی هست ولی از همۀ  شهر بریده



آن یکی را سرطان کشت،  سلامی ... نه،   سلیمی



این یکی عشق هدایت داشت با عشق فرانسه



آن یکی  قصه نویسی شد در حدّ حکیمی



آن یکی پنجره ای وا کرد از غربت فکّه



این یکی ماند گرفتندش در خانۀ تیمی



این یکی باز منم شاعر دلتنگی یاران



این یکی باز منم در چمدان های قدیمی...



 



                                       اسفند 1388 



  


کلمات کلیدی این مطلب :  خاطرات ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/6/25 در ساعت : 3:29:52   |  تعداد مشاهده این شعر :  1236


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

یوسف احمدی
1390/6/25 در ساعت : 15:46:31
سلام جناب قزوه گرامی.واقعن شعر زیبا یی بود.درود بر شما
عباس خوش عمل کاشانی
1390/6/25 در ساعت : 8:54:49
با سلام.بعضی شعرها-مانند این شعر-آنقدر همه چیز تمامند که آدم می ماند چه بگوید!؟برای سراینده ی چنین سروده های کم نظیری باید دعای خیر کرد.همین وبس....واما:
آن یکی صاحب 52 فرزند پسر شد
این یکی ابتر وامانده شد از رنج عقیمی!
وحید ضیائی
1390/6/26 در ساعت : 9:33:2
اینهمه شعر و غزل در چمدان ریخته اما
نه دلاری نه یورویی نه ریالی و نه سیمی ...

ایضا

سر حافظ تقاطع حوزه
- میر شکاک شاهد ما بود -
عهد کردی که همسفر گردیم
بس توهَم که وعده ات زا بود !
پر طاووس هند مال خودت
بال "دیدار" همچنان وا بود
ای جناق شکسته شاهد باش
ران از آن تو سینه با ما بود ...
مصطفی پورکریمی
1390/6/25 در ساعت : 17:27:18
سلام جناب دکتر قزوه ی عزیز

مشهد و عکس پدر، ضامن آهو و دل من

گریه هم پاک نکرد از دل من گرد یتیمی
......................
.....................

این یکی باز منم شاعر دلتنگی یاران

این یکی باز منم در چمدان های قدیمی...

قدم زدن در کوچه ی خاطره ها و شرح شاعرانه ی تصویرهای آلبوم زندگی به صورت سهل و ممتنع قسمت کوچکی از زیبایی های این غزل فاخر است خوش به حال همسایه ها و همکلاسی هایی که با این اثر به جاودانگی پیوستند امیدوارم همسایگی ما هم در این سایت روزی " بیتی " در کوچه ی خاطراتتان شود.....موفق باشید.
رستم وهاب نیا
1390/6/26 در ساعت : 21:20:28
با سلام و درود!
مزیت این شعر به نظر بنده در تلفیق عناصر احساس و عواطف فردی با بشری است. چمدان قدیمی و در آن گشتن و خاطرات را زیر و رو کردن هم بسیار محرمانه و فردی و هم چیزی است که برای همه بشر آشنا و خیلی پرعاطفه است. از این نظر فکر می کنم چنانچی ترجمه هم بشود خیلی استقبال پیدا می کند.
موفق باشید.
مژده ژیان
1390/6/25 در ساعت : 12:15:51
درود بر شما جناب قزوه و سروده ي دلنشينتان

هر چه رنگ تعلقات گذشته در آن است زيباست / خواه يك شعر / يك آلبوم / يك گلدان شمعداني/يا حتي يك چمدان قديمي....


برقرار باشيد
علی سعادتخانی
1390/6/26 در ساعت : 9:24:19
یاد و خاطرات قدیمی به خیر استاد
متشکرم از اینکه مرا با خاطرات قدیمی با این شعر فاخر پیوندی دوباره زدی
یا علی
ابراهیم حاج محمدی
1390/6/25 در ساعت : 9:47:25
بسیار زیبا شیوا و آموزنده و پرنکته بود دست مریزاد استاد عزیز
علی فردوسی
1390/6/25 در ساعت : 17:36:28
سلام جناب استاد.
این غزلتان را قبلا در جایی خوانده بودم ولی در هر حال قند مکرر بود.
می دانم که روایت چنین داستانی کار هر کسی نیست و تنها از قلم چون شمایانی بر می آید.

در پناه حق
بازدید امروز : 27,180 | بازدید دیروز : 56,896 | بازدید کل : 123,248,387
logo-samandehi