به نام حضرت دوست
این روزها، دوست نداشتم فکر و جانم را در مسیری حرکت دهم که پر از درد و اندوه باشد. اما بیتفاوتی و نگاه يأس آور و سرشار از هیاهوی دولتمردان، که به نوعی تنها تمسخري خطاب به جامعه ي معلمان است؛ قلمم را به سمتی برد که نباید میرفت!
*****
تبریک را در خاک کن، تبریک، مرگ است!
تبریک دراندیشهام، هنگ تگرگ است!
جانان من! اندیشهی روییدنم نیست
تا باغبانم غافل از احساس برگ است!
کاخ ادب برپا نخواهد ماند اینجا
تا مدعی در آرزوی مرگ ارگ است!
دیگر معلم با قلم الفت ندارد
این دوستی، این قوم را دردی سترگ است!
وقتی که میبیند تمام برههایش
وحشت زده، در چنگ خونآشام گرگ است
تا گرگ غم در سینهی ما خانه دارد
تبریک را در خاک کن، تبریک، مرگ است! . . .
****
شهاب الدین رهنما. دوازدهم اردیبهشت ۹۴ / رودسر /
نشاني من در سايت اهل قلم:
شهاب الدين رهنما
تاریخ ارسال :
1394/2/13 در ساعت : 14:13:36
| تعداد مشاهده این شعر :
790
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.