سلام بر شاعر محترم جناب انصاری نژاد
این شعر بر اساس الگوهای زیبا شناسی کلاسیک بنا شده است بدین معنا که کارکرد شعر به نحوی است که شاعر پیشنهادی جز در حوزه ی توصیف با هنجارهای رایج ندارد ؛ گرچه مفاهیم عرفانی نیز بر شعر تحمیل شده است که متاثر از همان نگاه کلاسیک است
الگوهای زبیا شناسی کلاسیک فارغ از هر گونه ارزش گذاری اقتضاآتی را یر شاعر تحمیل می کند که فرار از ان غیر ممکن است و در صورتیکه این اقتضاات رعایت نشود می توان شاعر را به چالش کشاند که فقط به شرح یک مورد در این شعر اکتفا می کنم
شاعر در این شعر بنا به ذهن معنا گرا و کلاسیک خود شعر را بر پاگرد اسفند بنا کرده است و یکی از مطالبات مخاطب (کلاسیک )این است که در هر مصراع و بیتی سراغ نشانه هایی را بگیرد که به نحویی به صورت مشخص با اسفند مربوط باشد و حتی ان قدر چسبندگی اسفند در ابیات قدرتمند باشد که نتوان المانها ی همسایه و همانند مثل فروردین و یا بهار و یا بهمن را در محور جانشینی قرار داد که در این شعر تا این حد چسبندگی وجود ندارد
جناب انصاری نژاد ادعای این که راوی در اسفند شاعر تراست ویا اسفند شاعر ترین فصل است به خوبی مستدل نشده است می توان جای اسفند را با بعضی از مانسته ها به اسفند عوض کرد
اخوان ثالث وقتی می گفت پاییز پادشاه فصل هاست با تمهید اندیشی آغاز شعر و میانه ان زمینه منطقی این ادعا را به خوبی فراهم شده است
البته واضح بوده باشد بسیار سخت و طاقت فرساست که در این شعر با محور مرکزی اسفند دست به کاری زد که اسفند در همه ی ابیات دیده شود چرا که این ایماژ مثل دریا و یا ساحل نمی تواند از حوزه ه ی گستر ده ای ارتزاق کند
ولی وقتی پای شاعر بزرگ و استاد ی مثل جناب انصاری نژاد در میان باشد انتظار ها بالا می رود و توقع کارهای سخت د ر بنده مخاطب شعر ایجاد می شود
برای روشن شدن تقریر محل نزاع شعری را از جناب محمد کاظم کاظمی می اوردم بدون اینکه بحث مقایسه در بین باشد در این شعر تا حد بسیار زیادی ایشان انتظار مخاطب را درشناسایی اسفند پاسخ گفته است البته با استفاده از طرح مسایل اجتماعی که خوب معمولا کار راساده تر می کند و شاید مقایسه ان با شعر جناب انصاری نزاد غیر منصفانه باشد
این شعر فقط همان طور که گفتم از جهت روشن شدن بحث اورده می شود وگرنه شاید قابل مقایسه نباشند از جهت نوع نگاه و زاویه دید شاعر .
تسبیح و فال حافظ و قندان نقرهکار
فرهنگ انگلیسی و دیوان شهریار
مُهر امین و پستة خندان و زعفران
« بگذار تا حقوق بگیرم، بزرگوار!
گفتی که در اوایل اسفند میرسی
اسفند، ماه آخر سال است و اوج کار
اسفند کودکی است که تعطیل میشود
از پشت میز میرود آخر به پشت دار
اسفند پستهای است که مادر میآورد
تا بشکند به مزد و نشیند به انتظار
اسفند دختری است که آسوده میشود
از درد زندگی به مداوای انتحار
اسفند لوحهای است که آماده میشود
بر قطعة صد و سی و شش، قبر شصت و چار
اسفند نامهای است که تمدید میشود
آری، اگر که یار شود بخت و روزگار
«این نامهها به بال کبوتر نمیشود
باج و خراج بایدمان داد، بیشمار»
اسفند ناله میکند و دود میشود
در دفع چشم زخم بزرگان روزگار
*
گفتی قطار خرّم نوروز میرسد
نوروز را نداده کسی راه در قطار
نوروز، گرم کوره و نوروز پشت چرخ
نوروز مانده آن طرف سیم خاردار
هر بیت از این شعر به گونه ای نشانه شناسی های خاصی را از اسفند ارایه می دهد از جمله
اسفند ماه تمدید گذر نامه های مهاجرین است که با رنج زیاد ممکن است تمدید شود
اسفند ماه تعطیلی مدارس است و کودک افغانستانی
و کودک مهاجر به جای تفریح و گردش باید به پشت دار قالی برود
اسفند ماهی که خبر از امدن نوروز می دهد و چه جالب جناب کاظمی این نوروز رابه شخص خاصی ارتباط می دهد که پشت مرز مانده است
و ......
سال نو بر شما مبارک باشد