صدای درب،لگد کوب، سوی در مادر
	غریب و خسته نگاهی کند پدر،مادر
	سپاه کفر به دنبال مرتضی،اما
	تمام لشکر حیدر،شده سپر،مادر
	چه بوی آتش و دودی گرفته خانهٔ ما
	صدای شعلهٔ آتش،خدا اگر...،مادر
	لگد به در زد و مادر به پشت در افتاد
	شهید شد پسر از میخ،خون جگر،مادر
	صدای ضربهٔ دستی... ،زبان نمیچرخد
	نشسته پشتِ در آخر،((شکسته پر))،مادر
	به دستِ بسته پدر را کشان کشان بردند
	و در پی پدرم،دست بر کمر،مادر
	و بعد از آن همه دردی که سهم حیدر شد
	گرفت نیمه شبی قبرِ بی اثر،مادر
	رسیدم آخر شعر و هنوز میخوانم
	صدای درب،لگدکوب،سوی در مادر...
	
	
	سید علی مرتضوی
	
	اسفند ۱۳۹۳
 
    
    
       تاریخ ارسال  :  
1393/12/23   در ساعت   :    7:10:4
      |  تعداد مشاهده این شعر : 
    
719
    
    
   
   
        متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.