صدای درب،لگد کوب، سوی در مادر
غریب و خسته نگاهی کند پدر،مادر
سپاه کفر به دنبال مرتضی،اما
تمام لشکر حیدر،شده سپر،مادر
چه بوی آتش و دودی گرفته خانهٔ ما
صدای شعلهٔ آتش،خدا اگر...،مادر
لگد به در زد و مادر به پشت در افتاد
شهید شد پسر از میخ،خون جگر،مادر
صدای ضربهٔ دستی... ،زبان نمیچرخد
نشسته پشتِ در آخر،((شکسته پر))،مادر
به دستِ بسته پدر را کشان کشان بردند
و در پی پدرم،دست بر کمر،مادر
و بعد از آن همه دردی که سهم حیدر شد
گرفت نیمه شبی قبرِ بی اثر،مادر
رسیدم آخر شعر و هنوز میخوانم
صدای درب،لگدکوب،سوی در مادر...
سید علی مرتضوی
اسفند ۱۳۹۳
تاریخ ارسال :
1393/12/23 در ساعت : 7:10:4
| تعداد مشاهده این شعر :
688
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.