ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



پیامی برای بهار ...
دور از خاطره ی سبز بهار
خواهم ماند
اینسان که فصل سرد زمستان
در تار و پود زندگی ام لانه کرده است
در کوچه ای سرشار از خالی
پرسه می زنم
آنجا که عابری چند
دیری است از آن گذشته اند
و ردّ پاهاشان بر برف
اغواگر کلاغهای گرسنه و سرگردان است
*
با قامتی خمیده می گذرم
و سبدی سرشار از هیچ
به التماس دستهای لرزانم وقعی نمی نهد
می گذرم
سرشار از هوس یک نوشیدنی داغ؛
همه ی آرزوهای زمستانی ام
*
آسمان
ماه محتضر را
بر شانه های ستبرش تشییع می کند
و چندین کلاغ
در جامه های سیاه
عزاداران مرده ی گمنامند!
مادربزرگم سالها پیش گفته بود
که
ماه در زمستان می میرد
چنان که من نیز
*
تنهاتر از مادربزرگ
امروز
در زیر گامهای سربی آسمان
بی که بهاری را به انتظار باشم
روزمرّگی هایم را
در کوچه ای خاموش جار می زنم
 و در دهلیز دلم
پژواک صدایم را می شنوم
*
سرنوشت من و ماه
در زمستان یکی است
هر دو غریب کوچه های تنهایی
نه شاعری که او را
در سروده هایش به چهره ای زیبا تشبیه کند
یا چهره ی زیبایی را به او
ونه همشهری مهربانی
که مرا به یک نوشیدنی داغ مهمان سازد
*
ماه در زمستان
از خاطره ی شاعران پا می کشد
چون من که از یاد مهربانترین دوستانی
که هماره در ذهن داشته ام
*
پرسه می زنم در خاطرات منجمدم
در انتهای کوچه ی بن بست
اسبی بی سوار ایستاده ست
رفته از خاطره ی دشتهای سبز
و دستهای نوازشگر سوار
رها شده در روزمرّگی هایی که شاید
وجه اشتراک من و ماه و اوست
اسب و من و ماه
یک خاطره ی تلخ از یک زمستانیم
ماه
بر شانه های آسمان تشییع می شود
من
بر دستهای زمخت کوچه
و اسب
بر پای شکسته اش
*
ماه هیچ
من هیچ
اسب هیچ
در زمستانی که وسوسه هایش را
به بهاری که خواهد رسید
و نخواهیم به او رسید
هدیه خواهد کرد
*
در انتهای کوچه یکی می خواند
بی که بر دریچه ی چشمم تلنگری بزند
ومن به خود می گویم:
صدا هماره می ماند
تا آن زمان که کوچه ای باشد
ماه هماره می ماند
در ملتقای هستی و نیستی
اسب هماره می ماند
دلواپس سوار و پاهایش
کوچه هماره می ماند
تا اسب و ماه و صدا باشند
من اما
هماره نمی مانم
زیرا که هیچگاه نبوده ام
آنگونه که باید باشم و بمانم
و پیامی را به بهاری برسانم!

کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1393/12/10 در ساعت : 19:52:7   |  تعداد مشاهده این شعر :  552


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

م. روحانی (نجوا کاشانی)
1393/12/12 در ساعت : 18:10:30
درود و دست مریزاد
لبالب از می ِ شعر ِ تر است جام شما
همیشه مست ِ مدامیم از مدام ِ شما
برقرار باشید.
_____________________
همیشه تشنه رسیده ست و سیر نوشیده ست
کلام خوش عمل از چشمـــــــــــه ی کلام شما

سر هـــــزار سبوی شــــــــــــراب کهنه گشود
به صحن میکده ساقــــــــــــــــی و برد نام شما...
محمدمهدی عبدالهی
1393/12/10 در ساعت : 21:40:19
سلام و عرض ادب استاد عزيز
درود بر شما
زيبا سروديد
برقرار باشيد
_________________
درود و سپاس.
شادمان باشید و برقرار و سرافراز.
بازدید امروز : 5,960 | بازدید دیروز : 8,622 | بازدید کل : 123,331,091
logo-samandehi