ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



شعری برای دریاچه ارومیه...
چند سال پیش با «سعید بیابانکی»در بستر خشکیده دریاچۀ ارومیه قدم می‌زدیم.نگاه حسرت‌بارش تبدیل به بیتی بداهه شد، بیت اول همین مثنوی.بعدها ادامه‌اش دادم:


اینجا چقدر تخم چمن کاشتیم و نیست
دریاچۀ ارومیه‌ای داشتیم و نیست
 
ای یادگار پر‌تپش باستان، دریغ
آئینۀ تمام قدِ آسمان، دریغ
 
ای نور دیدگان من، ای جان روشنم
فیروزه‌ای نگینِ درخشان میهنم
 
آن چشمهای آبی تو  نا امید شد
در انتظار قاصد باران  سپید شد
 
بر آسمان غمزده‌ات چشم دوختیم
در فصل غربت تو  غریبانه سوختیم
 
از این کویر شور به سویی کرانه کن
آهی ز سینه برکش و موجی روانه کن
 
چون خشکسال عاطفه‌ها پر ترک نباش
بر روی زخم‌های دل ما  نمک نپاش
 
اینجا چقدر تخم چمن کاشتیم، آه!
دریاچۀ ارومیه‌ای داشتیم، آه!

چون ابرهای خشک و سترون شدیم ما
برقی جهید و سوخته‌ خرمن شدیم ما
 
بغضی شکست و حرمت آواز را شکست
«عاشق» کنار اسکله‌ها  ساز را شکست:
 
غملی باغیم،    خزانلی گولوم،گئتمه بیر دایان
نیسگیللی آرزیم، اورمو گؤلوم،گئتمه بیر دایان
(1)
 
رحمی به چشمهای  پر از  ابر کن، نرو
ای خاطرات کودکی‌ام صبر کن، نرو
 
دیشب تو را دوباره پر از آب دیده‌ام
دریاچه‌ام نمیر که من خواب دیده‌ام
 
بغضم شبیه ابر به تو بد نمی‌کند
غم  راه اشکهای مرا سد نمی‌کند
 
در فصل شوق با تو  ملاقات می‌کنم
با اشک خویش هم شده دریات می‌کنم...
............................................................

(1):ای باغ غمگینم،گل خزان زده ام، نرو، کمی درنگ کن
      ای آرزوی حسرت آلودم،دریاچۀ ارومیه ام، نرو کمی درنگ  کن

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1393/12/8 در ساعت : 23:26:0   |  تعداد مشاهده این شعر :  10260


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

نام ارسال کننده :  فاطمه     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
لایک دارم برا شعر
......................
درود و سپاس
نام ارسال کننده :  صادق     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
درود براحساس شما.
بدلیل زیباییش، ابیاتی انتخاب کردم که اگر تصویب شد بروی کارت دعوت گرده زیست محیطی یاشیل میشو بزنیم.
@@@@
درود بر شما و سپاس از محبتتان
🌷
نام ارسال کننده :  سرکار خانم سحر فرهادی     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
عالی ممنون از لطفتون
...................
ممنونم از توجهتان
علی نظری سرمازه
1393/12/9 در ساعت : 0:7:16
درودشاعرگرامی

زیباودلنشین ...
........................
سلام بر جناب نظری عزیز
ممنونم از لطفت
حسین وفا
1393/12/9 در ساعت : 9:32:13
سلام و سپاس از این سروده زیباتون
با تک بیت استاد بیابانکی شروع می شود و .... یک بیت ترکی در میانش ... و در ادامه رنگ و بوی عاطفی به خود میگیرد و ....
///
هزاران سپاس
...............................
سلام بر جناب وفای عزیز
از عنایتت سپاسگزارم
محمدمهدی عبدالهی
1393/12/10 در ساعت : 21:27:10
سلام و عرض ادب برادر بسيار بزرگوارم
درود بر شما
زيبا سروديد
لذت بردم
برقرار باشيد
..........................
درود بر جناب عبدالهی عزیز
ممنون از لطف و توجهت
شاد باشی و کامروا
سید فضل الله طباطبایی
1393/12/9 در ساعت : 17:18:21
با سلام
درود بر جناب آقای سلیمانپور عریز.
ای کاش ترجمه ی بیت ترکی راهم مرقوم می فرمودید.
...........................
درود بر جناب طباطبایی عزیز
حسب الامر ترجمه بیت نیز به متن اضافه شد.
سید فضل الله طباطبایی
1393/12/12 در ساعت : 5:54:43
با عرض سلام
جناب آقای سلیمانپور
صمن تشکر از شما
بنده طباطبایی ندوشن هستم
نه آقای ذیفرکه درپاسخ در خواست ترجمه بیت آذری ، ذیفر مرقوم فرموده اید
مستدام باشید.
...............................................
سلام سیدجان، شرمنده که این روزها بوالفضول پریشان خاطر است!حالا خیر سرمان کنار اسم شریف ، عکس جمیل دوستان هم می آید!
حتما جناب ذیفر نیز قلباً خواستار ترجمه آذری بوده اند! :)
حسین وفا
1393/12/9 در ساعت : 9:34:21
این هم سه بیت از شعر نگین آبی . سروده خودم یرای دریاچه ارومیه ... تقدیم شعرتان

محیط بانی ام که هر شبانه روز کم می آورم
از آشیـان کـوه و درّه ، یـوز کـم می آورم

نمک به روی زخم های خطه ام نشسته و ...
به حال دشت و بیشه ، سینه سوز کم می آورم

کنار ساحلت شبـانه سفـره پهن کرده ام
ولی همـیشه مـاه دل فـروز کـم می آورم

و ....
...........................
دست مریزاد
محمد شکری فرد
1393/12/11 در ساعت : 12:7:21
درود بر شما استاد.
...........................
درود بر محمد عزیزمان
شبنم فرضی زاده
1393/12/9 در ساعت : 9:5:14
با اشک خویش هم شده دریات می‌کنم...
...................................
درود بر شاعر گرامی خانم فرضی زاده
وحید ضیائی
1393/12/10 در ساعت : 11:20:56
نیما کجاست داروگی را صدا کند
در دشت گرگسال سگی را صدا کند

جانم سعید ! بغض فروخورده ی نمک
بر زخم شور خاطره ای ریخت نم نمک

زرتشت در حوالی تان زار می زند
صحرا دلی دوباره به نیزار می زند

( گیرم که سرمه بازی چشمش حرام شد
پیمانه واژگون شده ، سال جذام شد

گیرم خطی ز فاصله افتاد توی آب
یک جاده بین چشم و دلم کرد انقلاب

این سر بدون زلف دوتا ، چین پر شکن
این سر تکیده ، خسته ، خراشیده در مهن

ابرو خسیده ، چشم پلاسیده ، روی خشک
آهوی تیر خورده ی افسانه های مشک

گیرم سری چنین که پسندیده ، پیشکش !
کور و کر و کچل شده ای دیده ... پیشکش !


بر باد می برند سری را که سر سری ست
هر چند شعر زخم لبش آذری _ دری ست ....
.................................................
یاشا وحید جان....دوغوردان یاشا
بازدید امروز : 4,303 | بازدید دیروز : 13,569 | بازدید کل : 122,990,793
logo-samandehi