قالب شعر من از روز ازل، ریخته است
آنکه در چشم تو صد گونه غزل ریخته است
از لبت خواسته طرحی بزند تازه ولی
باز ناخواسته کندوی عسل ریخته است
شاید آن وقت که می ریخت به قالب صنمت
خود ندانست که در نظم، خلل ریخته است
گفت احسنت به خود او که به سجاده من
با لبت حی علی خیر عمل ریخته است
هر چه از حسن بود داده به رویت صنمی
حیف ، در چشم تو کشتار اجل ریخته است
شرم دارد لب لرزان تو از بوسه ء من
به گمانم به لبت خط گسل ریخته است
شکر گویم که خدا گفت که از قدرت خویش
لااقل چشم تو را حداقل ریخته است
من فقط خوب ندانم که چرا خالق او
شور جنگیدن و غوغا به محل ریخته است
کلمات کلیدی این مطلب :
ازل ،
غزل ،
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1393/12/2 در ساعت : 11:17:44
| تعداد مشاهده این شعر :
780
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.