چندرباعی تقدیم به روح بلند آن پیر سفرکرده (ره)
درخرمن کفربرق ارعاب انداخت
ظالم راسخت ازخوروخواب انداخت
آن عشق که درسینه ی شیدای توبود
هرعشق ِدرعالم ازتب وتاب انداخت
***
هنگامه ی انقلاب ما می دیدیم
سرشارازالتهاب ما می دیدیم
پاشید به کوچه باغ ما نوربسی
پیشانیت آفتاب ما می دیدیم
***
درد همه چاره کرد وما فهمیدیم
معنای دوباره کرد وما فهمیدیم
به «خانه ی دوست»چون نشان داشت چه خوب
دست تو اشاره کرد وما فهمیدیم
***
دلهاهمه هست تا ابد پابستت
گشتیم چوعاشقان عالم مستت
دیدیم که عشق کرده گل دردل ما
ای پیر شراب می چکید ازدستت
چند رباعی هم خطاب به شیطان بزرگ اززبان یک ایرانی عاشق:
ایرانی عاشقم خدا می داند
سرخیل خلایقم خدامی داند
درسینه جزازعشق ندارم داغی
ازنسل شقایقم خدا می داند
ایرانی عاشقم که جانی دارم
درسینه ام،عشقی،آسمانی دارم
ازعشق به خاک وطنم دل نکنم
تا قطره ی خون درشَرَیانی دارم
دانی که به چشم مردم ایرانی
تومایه ی ننگ بشری،شیطانی
هرچه فتنه ست درجهان ازشرتست
شیطانی وبلکه پست تر از آنی