|
درودشاعرگرامی
باعرض معذرت چند نکته به نظر این حقیر رسید
که برای روشن شدن مطلب برای خودم بیان می شود.اولا دراین شعر شما وبعضی دیگر از اشعارتان نارضایتی و نومیدی از حال و آینده مشهود است و به تمجید از گذشته پرداخته شده است واین رغبت را درخواننده کم کرده و یاس و نومیدی را دامن می زند دوما پیامی که بر شعر باید مترتب باشد موجود نیست.سوما کلاغ در شعر امروزی است ...چهارم راه رفتن بین دهکده ایراد ادبی دارد...پنجم اینکه وضعیت موجود را به مرداب تشبیه کرده اید ششم اینکه جوش گریه ترکیب قشنگی نیست.داستان از کلیله با چه زبانی ؟امروزی یا دیروزی اگر دیروزی که برای کودک قابل فهم نبود و اگر امروزی پس باید گفت ترجمه شده به روز که با مفهوم کلی شعر تناقض دارد
نکته مهمتر اینکه جوهره ی شعر خشک و بی روح است.شرمنده ی شما هستم درهر مورد راهنمایی بفرمایید تا بهره ببریم .درضمن این مواردبرداشت ها ی شخصی است و شاید ضعف از حقیر باشد...
|
سلام بر هر دو بزرگوار جناب نظری و انصاری نزاد نظر هر دو شما را خواندم جناب نظری در مقام نقد نکاتی را بیان فرموده اندکه جای تامل بسیار دارد البته این را قبول دارم که بعضی از ابیات این غزل جوششی و بعضی دیگر کوششی است و بهتر بود که شاعر ابیات کوششی را که از دیده ی اهل نظر مستور نیست را حذف می کردند و حتما لازم نیست یک غزل یازده بیت داشته باشد تا کوششی های آن نمود بیشتری داشته باشد ولی جواب جناب انصاری نژاد به آقای نظری هم انصافا موجه و مقبول است
|
یک زمان شور قشنگی بود در شعر ِترم "کاش شوق پر گشودن باز از ین مرداب بود" ..... .....
محمدرضا درانی نژاد
1393/11/20 در ساعت : 19:14:33
سلام
تک بیت زیبایی است
|
|
خداشهر را بشرروستارا ولی شاعران آرمانشهرراآفریدند که درخواب هم خواب آن راندیدند. زنده یادقیصرامین پور سلام بردوست گرامی جناب سرمازه دراین شعر،ستایش فطرت روستایی انسان است که دستخوش گردوغبارزندگی مدرنیته گردیده وتاحدی بیان رنج ها ودردهای انسان سرگردان امروز رادربردارد.حسرتگرایی لزوما یاس وناامیدی رادامن نمی زند وازهمه این ها گذشته،شاعر،آنچه دلش گفت بگو می گوید ونباید ازاین جهت به وی زیادسخت گرفت!دوم این که درغزل نبایدحتما دنبال پیام فلسفی واجتماعی وسیاسی آن هم به صورت صریح وشعاری گشت ،چون شعربیان غیرمستقیم است وبسیاری اوقات،پیام بانمادپردازی وتصویرسازی و...گفته می شود.متوجه منظورتان درامروزی بودن کلاغ نشدم.چینی تنهایی سهراب و...هم امروزی است.می فرماییدچون شعرحسرتگرایی برگذشته است،بایدغراب یا غراب البین می گفتم؟!راه رفتن میان دهکده،چه ایراد ادبی ای دارد؟متوجه منظورتان نشدم.تشبیه به مرداب،چه اشکالی دارد؟متوجه نشدم.ترکیب "جوش گریه"ازارادتمند نیست که قشنگ نباشد!درمصرع اول تاملی بفرمایید،متوجه می شوید که ازکلیم کاشانی است که من آن راتضمین کرده ام.کلیله باچه زبانی گفته می شد؟درشعر بامنطق علمی وواقعیت گرایی محض،جستجونکنید.شعر،آمیزه ای ازتخیل وعاطفه و...است. اما،خشک بودن جوهره ی شعر،این دیگرتقصیرمن نیست.چه کندبینواهمین دارد. ازاین پاسخ بسیارشتاب آمیز من ببخشید. توفیق،چراغ راهتان باد.
|
سلامتان بسیار زیبا چون شبانی می زدم نی در سکوت شامگاه هی هی و هوهوی من در کوه بی آداب بود زنده باد
|
سلام و عرض ادب استاد انصاري نژاد عزيز درود بر شما بسيار زيبا مثل هميشه شاعرانه هايتان مستدام دهه فرخنده فجر بر شما مبارك
|