"تکان می خورد شانه، شانه های شهر می لرزید
چنین بر دوش آوردند تابوت جوانش را"
|
سلام و سپاس شما را دخترم بدون تکلف می گویم واقعا به دلم نشست هزاران درود بر شما و تعهد شما قلمت رساتر باد و اندیشه ات سیال تر جاودانه باشی احسنت
|
|
سلام بسیار زیبا .... بسیار با احساس ... باید بگویم یک غزل بسیار ناب و تاثیرگذار بود که در این موضوع نوشته شده.. هر بیت آن پر از احساس و عواطف غیر قابل توصیف است و نیز مملو از بیان غرور و حس انتظار تلخ و ناامیدی و حتی امیدهایی که در بطن خود دارد سپاس از شما ... هزاران ...
|
سلام مرسی از شعرتون به نظرم بیت تضمین و دوبیت بعدش ابیات موفقی نیستند خبر چون ترکشی در قامتش جا کرد، اما سرو تحمل می کند اندوه باغ و باغبانش را خبر چون ترکشی در قامتش جا کرد؟ چه چیز رو جا کرد؟! حالا به فرض جا شد بگیریم...باز هم به نظرم یک فعل مناسب تر برای ترکش خوردن لازمه تکان می خورد شانه، شانه های شهر می لرزید این شانه ی اول یک شخص نسبت کم داره که در واقع ضعف تالیف داره اینجا به تظر من "قدقامت افراشته" ترکیب زیبایی نیست و از این قبیل...
|
خداحافظ عجب سخت است بعد از سال ها دوری صبوری می کند اما بریده بغض امانش را سلام و عرض ادب بزرگوار درود بر شما ماجور باشید
|
چنین بر دوش آوردند تابوت جوانش را...
استفاده کردم
|