سلام بر جناب انصاری فرد
وزن شعر "مفاعلن فع مفاعلن فع "بسیار وزن ریتمیک و مناسبی برای این شعر است وزن این شعر ما را می برد به دریا
حقیر در محل و جایگاهی نیستم که صدایم شنیده شود و گرنه همین الان به استادان آواز ایران مثل استاد بزرگ شجریان که در ژانر موسیقی سنتی کار میکنند توصیه می کردم که با رخصت از شاعر اهنگی برای این شعر بسازند و ان را اجرا کنند یقینا اگر صدای قدرتمندی پشت این شعر قرار گیرد یکی از ماندگار ترین اثار موسیقی کلاسیک شکل می گیرد
و اما این شعر علاوه بر وزن مناسب از جوهره های و بضاعت شعری مناسبی نیز برخوردارست
تمام عناصر و ویژگی های تصویر سازی خوب در این شعر بکار رفته است اساس تصویری سازی گرچه بر اساس شهود شخصی شاعر بنا نهاده شده است اما انصافا در هم ذات پنداری با مخاطب هم تا حد زیادی موفق است
هارمونی واحدی بر شعر مسلط است و حتی می توان از بن مایه های شعر مدرن و فرا تر از مدرن را در ان دید
شخصیت های مرکزی شعر در قامت دریا من تو روای و شاعر شکل گرفته اند که دایم در رفت و امد به سر می برند اما در کلیت شعر بسیار متشکل رفتار می کنند
شعر در کنار تصویر سازی های خوب سر شار از مفاهیم عرفانی است که با محور قرار دادن دریا بیان شده است برای شاعر دریا مسیر حرکت است او بدنبال پیامبری است که مانند موسی عصا بان بکوبد تا بتواند از ان عبور کند ضمن اینکه زیبایی ها و شور خلصه مسیر نیز راوی را از خود بی خود کرده است
پاردوکس پایانی این شعر زیبا و مفهوم ساز است
"که می سپارند دل به ساحل که می گذارند سر به دریا "
دل سپردن به ساحل و سر گذاشتن به دریا می تواند به انتشار معانی متفاوت بینجامد همان چیزی که شاعران باید از قبل تصویر سازی به ان توجه داشته باشند
در خصوص حرکت در این شعر می توان حرف ها زد در ابتدای شعر روای به دنبال پرنده ای است که خبر ش را به دریا برساند در پایان شعر روای خونین جگر در دریاست
شعر به لحاظ تنوع گزاره ها نیز غنی است جملات از وجه خبری به امری و الترامی تغییر هویت می دهند بدون اینکه در کلیت شعر اسیبی ایجاد کنند
و اما یک توصیه
شعر دارای وزن دوری است حتی این شعر دوری مضاعف است یعنی هر مصراعی از چهار یک چهارم مصراع تشکیل شده است و شاعر می توانست از امکانات این شعر یعنی نادیده انگاشتن
صامت پایانی بعضی از نیم مصراع ها و یک چهارم مصراع ها شعر خود را ریتمیک تر کند
به طور مثال مصراع "که می سپارند دل به ساحل که می گذارند سر به دریا
صرف نظر از دیگر معایبی که برای شعر ممکن است پیش اورد می توا گفت : که می سپارند دلی به ساحل که می گذارند سری به دریا
و یا مصراع مرا در ان شور بر د با خود
را می توان اینگونه گفت
مرا در ان شور که برد با خود
البته پیشنهاد های حقیر فقط از باب روشن شدن بحث است و گرنه خود شاعر میتواند به نحوی بسیار بهتری نسب به ریتمیک تر کردن شعر خود اقدام کند
بخوان از امواج شعر دیگر
در همین مصراع هم می توان امواج را پایان یک چهارم مصراع اول به حساب اورد توقف کرد و مثلا گفت تو شعر دیگر
در مصراع کدام باد جسور نیز همان طور
خداوند شاعر را به همراه خانواده سالم نگه دارد