زاهد تمام زندگی اش را تباه کرد
هفتاد سال قبله نما اشتباه کرد
از قله های کوه به مرداب می رود
رودی که جای ماه به عکسش نگاه کرد
طوطی٬ کلاغ شد که رها باشد از قفس
خود را اسیر در پر و بال سیاه کرد
از بس که خشک بود ترک خورد در رکوع
بی عشق چوب خشک دو رکعت گناه کرد
از زالّیّن رد شده توحیدگو شدم
گمراهیم همیشه مرا سر به راه کرد
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/6/12 در ساعت : 1:39:44
| تعداد مشاهده این شعر :
1326
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.