چشمان من تعبیر رویایی حزینند
دستان تو یاد آور دیوار چینند
می ترسم از بامم بیفتد آسمانت
بر نردبانت زاغهایم در کمینند...
بیهوده آرامم نکن از راه برگرد
بیراهه هایم جاده ای ابریشمینند
سیمرغ را از کوه قافت باز گردان
چشمان من صد مرغ را دامی وزینند
با اشکهایم شسته ام این راهها را
این دام ها عاشق ترین دار زمینند
در حلقه عشقت مجال یک نفس نیست
دستان تو قلاده هایی آهنینند
از مرگ می ترسم بیا آسوده ام کن
پاداش زجرم سنگهایی آذرینند.
طرح وشعر:
راشین گوهرشاهی

.