ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



باران شراب



باران شراب

من همان کوچه باغ پیرم که دیده ام صد بهار و صد پائیز
در بهار از شکوفه ها سرمست .در خزان قاب عکس رستاخیز
چینه هایم همه  ترک خورده .زیر شلاق باد پا بر جا
از سر و کول خشکم اویزان شاخه ها ی بدون  دستاویز
باغها چشمشان به راه است وابها زیر خاک پنهانند
از عطش قطره ای نمی فهمد خوشه ی شالی و گل جالیز
جوی اب هزار پیچی را دیده ام در تمام دورانها
امده خیس و خشک می رفته .ظهر مرداد و حسرت سرریز
گله ای برگ می رسد از راه باد هی هی کنان به دنبالش
این زمستان که پیش رو مانده کرده چاقو برای انها تیز
سال قبل از همین بغل گویا برگ نارنجی سپیداری
 همسفر بوده با خود طوفان چرخ چرخان دویده تا تبریز
میرسد بوی اب از جایی اسمان پر غبار شد ناگاه
شایعه می شود که باران است باورش می کنم خود من نیز
میچکد قطره ای به  خاک اما مثل تاول شده  به جامانده
خاک تبدار خواب می بیند که شده از جوانه ها لبریز
رفته اند ابرهای پر باران رد پایی براسمان پیداست
در عوض شاخه ی بریده ی تاک می کند گریه ساکت و یکریز
خاک خوابیده مست خواهد شد این چنین که شراب می بارد
تا عروس بهار برگردد.تا بگوید به خاک که برخیز
دامن باغ زرد و نارنجی مثل اطلس به خش خش افتاده
ساعتی تا قرارشان مانده .ننه سرما نمی کند پرهیز
28-8-93
پروین برهان شهرضایی
 
 
 
 

کلمات کلیدی این مطلب :  عروس ، اطلس ، هفت ، شراب ، مست ، چاقو ، حسرت ، شایعه ، خیس ، همسفر ،

موضوعات :  اجتماعی ، سایر ،

   تاریخ ارسال  :   1393/9/8 در ساعت : 13:4:59   |  تعداد مشاهده این شعر :  1699


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

صادق ایزدی گنابادی
1393/9/10 در ساعت : 23:46:7
سلام بر شاعر محترم
1-وزن نیم مصراع اول مصراع دوم بیت آخر دچار مشکل است (هفت ساعت تا قرارشان مانده ننه سرما نمی کند پرهیز )شاید اشکال تایپی باشد ،نمی دانم. مثلا اگر تا برداشته شود وزن درست می شود اما به لحاظ روانی ومعنا چه بر سر شعر می اید ،نمی دانم
2-تشبیه برگ های فروریخته از درخت به گله و هی هی باد بدک نیست بهر حال صدای باد و صدای خش خش برگ مصراع را تا انداز ه ای بر دل بزور می نشاند اما اینکه زمستان برای این گله چاقو تیز کرده باشد به شدت انتزاعی و فاقد منطق تصویری است (گرچه منطق محتوایی و مفهومی ان فراهم است)
3-کوچه باغ تصویر شده دارای شناسنامه مشخص شده و روشنی نیست مشخص نیست این کوچه باغ با زمستان طرف است و یا با خشکسالی و یا با هردو نه تصویری از زمستان به وضوح دیده می شود و نه خشکسالی اصلا مشخص نیست محل منازعه کجاست
"باغ ها چشمشان به راه است و اب ها زیر خاک پنهانند " نیمی از راه را شاعررفته است
چشم به راه بودن باغ ها احساسات مخاطب را در گیر می کند اما اب ها زیر خاک پنهانند چه وجه عاطفی احساسی می تواند داشته باشد
3- جوی آب هزار پیچی را دیده ام در تمام دوران ها /امده خیس و خشک می رفته ظهر مرداد و حسرت سرریز
بیت تا رسیدن به ترکیب حسرت سرریز معقول و پسندیده پیش می رود ؛ ضرورت قافیه ناگهان سر کله حسرت را پیدا می کند وبدتر صفت سر ریز ولی به هر حال می توان حسرت سر ریز رابا توجه به حجم تصویری جوی و اب و ریزش حسرت تا حدی پذیرفت اما قافیه بیت هفتم "نیز" قافیه بیت ششم تبریز بیت اخر پرهیز به زحمت جور شده اند و پر ایراد تر به نظر می رسند
حرف در خصوص این شعر زیاد می شود گفت که حقیر به این مقدار عجالتا اکتفا می کنم
بازدید امروز : 5,872 | بازدید دیروز : 50,765 | بازدید کل : 124,607,941
logo-samandehi