در خون نشسته نیمه ای از ماه در فرات
این جلوه دیدنی ست شبانگاه در فرات
در موج خون، مکاشفهی رنگ رنگ کیست ؟
اینسان خوش است سیرالی الله در فرات !
خونین دلان به مقتلی از لاله خواندهاند :
آن سوترست نقش قدمگاه در فرات!
ناگاه طرح طرهی خونین ماه را
دستی کشید هم نفس آه در فرات
سر میدهیم روضهی « ادرک اخاک » را
لب تشنه میرسیم ازین راه در فرات
هوهوی باد و شیههی اسبی ست پای شط
سر میدهند ولوله ناگاه در فرات
در پرده ی عراق، شبانگاه بشنوید
« راز رشید » مانده بر افواه در فرات
ثاراللهی ست خون تو ، کی می شود بلند
بانگ ظهور مهدی خون خواه در فرات !